اکبرالقرا

استاد مصطفی اسماعیل

اکبرالقرا

استاد مصطفی اسماعیل

اکبرالقرا
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوستداران تلاوت قرآن کریم
این وبلاگ جهت آشنایی بیشتر با نابغه تلاوت قرآن؛ اکبرالقرا استاد مصطفی اسماعیل طراحی شده است؛ و در کنار آن، سایر مطالب قرآنی هم در وبلاگ قرار خواهد گرفت. منتظر دریافت نظرات و پیشنهادات شما در این زمینه هستیم. همچنین اگر تلاوت خاصی از استاد مصطفی اسماعیل یا سایر قراء می خواهید، می توانید در قسمت نظرات یا از طریق ایمیل و یا تلگرام با ما در میان بگذارید که ان شاء الله در اسرع وقت پاسخ داده خواهد شد.
https://telegram.me/akbarolqurra
mustafaismaili118@yahoo.com
mustafa-ismail.blogfa.com
mustafa-ismail.blog.ir
آخرین نظرات
  • ۲۶ تیر ۰۰، ۱۶:۱۱ - آلپ صنعت
    عالی
پیوندها
بایگانی
طبقه بندی موضوعی
بسم الله الرحمن الرحیم

بخش سوم و پایانی زندگی نامه استاد محمد صدیق منشاوی:

 

 

 

تمجید علماء و بزرگان از صوت استاد منشاوی

شیخ محی الدین الطعمی در کتاب خود (الطبقات الکبرى) می گوید: وقتی او قرآن می خواند مستمع احساس می کند این صدای حورالعین است! تأثیر معنوی آن بی اندازه است و در عالم مادیات چیزی همانند آن وجود ندارد.

بن باز (مفتی وهابی) هم می گوید: انسان از شنیدن این صوت خسته نمی شود.

شیخالألبانی زمانی که به تلاوت منشاوی گوش می داد می گریست. محمد بن احمد (أبولیلی الأثری) یکی از شاگردان شیخ الألبانی، می گوید: بارها پیش آمده که به اتاق استاد می رفتم و او را درحالی در اتاقش می یافتم که به تلاوت منشاوی گوش می دهد و گریه می کند.

شیخابواسحاق حوینی می گوید: من معتقدم هیچ یک از قراء مثل شیخ محمد صدیق منشاوی تلاوت نکرده است. او در اجرا و اداء صحیح، بی نظیر، و در رعایت احکام و قواعد، بسیار منظم و دقیق است.

کلیپ تصویری سخنان شیخ حوینی درباره استاد منشاوی

شیخ عمر عبدالکافی می گوید: منشاوی با قلبش تلاوت می کند. او طوری قرائت می کند گویی در حال تفسیر قرآن است. من حتی زمانی که خردسال بودم با تلاوت های او قرآن را می فهمیدم!

صبحی مجاهد (نویسنده) از شیخ محمد الراوی پرسید: آن لحظه ای که بیش از هر زمانی احساس می کنید به خدا نزدیک هستید چه وقت است؟ و اولین بار کی چنین احساسی داشتید؟ شیخ الراوی پاسخ داد: با تلاوت قرآن احساس می کنم به خدا نزدیکم، اولین بار وقتی این آیه را شنیدم چنین احساسی داشتم: الله لطیف بعباده، و ساعتی به دنبال آیه در قرآن گشتم تا اینکه معنای آن را با قلبم احساس کنم، فضیلت قراء و صاحبان صوت زیبا در تقویت ارتباط با آیات خدا و احساس نزدیک شدن به خدا، غیر قابل انکار است. از بین قاریان، کسی که در زندگی من بیشترین اثر را گذاشت شیخ محمد صدیق منشاوی است.

گاهی که برای سخنرانی به مسجد می رفتم مطالبی که می خواستم بگویم اندک بود، اما وقتی به تلاوت منشاوی گوش می دادم وجودم لبریز از معانی قرآن و مطالب قرآنی برای سخنرانی می شد، دلیلش این است که تلاوت منشاوی بر جان آدمی اثر می گذارد، شما را می گریاند طوری که احساس می کنید در معانی قرآن غرق شده اید.

شیخالسویسی می گوید: ترتیل منشاوی در دنیای تلاوت اول است، منشاوی قرآن را با قلبش می خواند.

شیخ احمد العجمی می گوید: شیخ منشاوی برترین قاری در اداء تجوید است؛ و من بارها در مسجد الکبیر به سبک منشاوی تلاوت کرده ام.

شیخ مشاری راشد العفاسی می گوید: شیخ منشاوی را بیش از قاریان دیگر دوست دارم و آرزو می کنم تلاوت های من هم مانند تلاوت های منشاوی خاشعانه باشد.

تلاوت مشاری العفاسی به تقلید از استاد منشاوی - سوره هود ، آیه 14

 

تواضع استاد منشاوی

آثار تواضع منشاوی بر همه روشن است. شیخ در سال 1955 اتومبیلی خریده بود، که هیچ علاقه ای به آن نداشت و فقط برای سفر به خارج قاهره از آن استفاده می کرد و بسیار کم سوار اتومبیل می شد.

با اینکه شهرت و آوازه ش همه جا پر شده بود، وقتی مقابل خانه اش می نشست، مردم او را نمی شناختند. شیخ محمد، خیلی متواضع بود و بسیاری اوقات عبای سفیدی با یک کلاه سفید می پوشید و بدون عمامه مقابل خانه اش می نشست و مردم فکر می کردند او دربان است، البته این موضوع اصلا ناراحتش نمی کرد.

یک بار یکی از همسایه های مسیحی شیخ، به خانه ی او آمد، وقتی نزدیک شیخ محمد صدیق شد او را نشناخت، و از او پرسید: ای عمو! آیا شیخ محمد صدیق منشاوی خانه هست یا نه؟ شیخ گفت: صبر کن پسرم تا برایت خبر بیاورم. شیخ به خانه رفت و عمامه و عبایش را پوشید و عینکش را هم گذاشت و برگشت، و همان که چند لحظه قبل از او سوال پرسیده بود حالا به او سلام کرد! و شیخ به او نگفت که آن شخص قبلی هم خودش بود تا او بخاطر نشناختن شیخ ناراحت و شرمنده نشود. با اینکه او در عالم عرب مشهور بود چنین اتفاقاتی برایش می افتاد!

شیخ فتحی ملیجی رحمة الله علیه می گوید: در سفری به همراه منشاوی و مصطفی اسماعیل بودم. من خود را آماده ی خدمت به این قاریان بزرگ کرده بودم، اما شیخ منشاوی آنقدر متواضع بود که وقتی احساس می کرد ما چیزی لازم داریم فوراً آن را برایمان حاضر می کرد. او بسیار باهوش و زیرک، و بی نهایت متواضع بود.

 

وفاداری استاد به اهل محل

اخلاق قرآنی در وجود شیخ منشاوی موج می زد و شهرتش باعث نمی شد رابطه اش با اهل محله اش کم شود. او آنها را بسیار دوست داشت. رابطه اش با اهل محل هرگز قطع نشد و این عادت اهل الصعید بود که به هم محبت داشتند و با فقراء مهربان بودند.

یک بار از فرزندانش خواست ولیمه بزرگی تدارک ببینند و برای وزراء و مسئولین بزرگ و بلندپایه شام آماده کنند. کارهای لازم انجام شد، اما وقتی مهمان ها آمدند، فرزندانش دیدند همه ی آنها از فقراء و نیازمندان شهر هستند، یعنی همه ی فقرایی که در محل زندگی شان می شناختند!

 

علاقه شدید به قرائت مستمر قرآن

شیخ محمد هیچ وقت تلاوت قرآن را رها نمی کرد. راننده ی شخصی او نقل می کند: به همراه محمد صدیق به شهرهای مختلف مصر مسافرت کردم، او در طول سفر هرگز قرائت قرآن را ترک نمی کرد. وقتی در طول روز در محفلی تلاوت می کرد، طبیعی بود که از قرائت خسته باشد، اما زمان بازگشت، در اتومبیل هم با صدای بلند تلاوت می کرد!

شیخ منشاوی کم حرف بود و معمولاً با آیات قرآن سخن می گفت. در سفرش به عراق، مصاحبه ای با او انجام و ضبط شد، که در آن از شیخ درخواست می شود از خودش بگوید. وقتی به شیخ گفته شد دوست داریم کلمه ای درباره ی خودتان بشنویم، جواب لطیفی به این حرف داد و حاضرین از پاسخ شیخ مسرور و خندان شدند، شیخ گفت: دوست دارید کلمه بشنوید و دوست ندارید آیه بشنوید!

فایل صوتی : و بهذه المناسبة رحی نسمع کلمه من فضیلة الشیخ المنشاوی / ای؟ کِلمه و لا تِسمِع آیة

استاد برای آنها آیاتی از سوره مبارکه شعراء را تلاوت کرد؛الذی خلقنی فهو یهدین*و الذی هو یطعمنی و یسقین*و أذا مرضت فهو یشفین*الى أخر الأیات الکریمه الشعراء آیة 78:

http://cld.persiangig.com/.../menshavi-shoara%2078-89-iraq.mp3/dl

 

استاد منشاوی در خانه نیز، قرائت قرآن و استماع تلاوت قرآن با صدای قاریان هم عصر خود را ترک نمی کرد. عاشق شیخ محمد رفعت بود و تحت تأثیر صوت و تلاوت او قرار می گرفت. تلاوت همه ی قاریان هم عصرش را گوش می داد مثل عبد الباسط و علی البنا و شیخ البهتیمی، همه ی آنها دوستان شیخ بودند. در خانه رادیو را رها نمی کرد و ایستگاههای رادیویی که تلاوت قرآن با صدای یکی از قاریان پخش کنند جستجو می کرد، و به تلاوت همه قراء بدون استثناء گوش می داد.

 

بیماری شیخ

شیخ منشاوی در سال 1962 برای ادای فریضه ی حج به عربستان رفت. و هنگام انجام مناسک حج، در مسجد الحرام تلاوت کرد و همه ی حاضران، بدون استثناء، می گریستند. شیخ همچنین در مکان نزول وحی، در غار حراء، سوره مبارکه علق را تلاوت کرد، و این تلاوت با آرامشی توأم با خشوع زیاد بود، اما شیخ آن موقع احساس خستگی کرد و این آغاز بیماری اش بود.

تربیت شیخ یک تربیت ایمانی و بر پایه ی علاقه به قرآن و مسجد بود. او به ساخت مسجد اهتمام داشت و مسجدی را نیز به نام پدرش، شیخ صدیق، بنا و نامگذاری کرد، که در سال 1965 افتتاح شد و شیخ منشاوی در مراسم افتتاح آن، آیات سوره مبارکه توبه را تلاوت کرد؛إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ

دانلود تلاوت استاد در این مراسم، سوره توبه علق قارعه:

http://cld.persiangig.com/download/PXi9ipmZ7A/menshavi-tobe.alaq.qariah.mp3/dl

 

شیخ صدیق و محمود منشاوی در حال استماع تلاوت استاد محمد صدیق منشاوی در مراسم افتتاح مسجد

 

این مسجد در کنار مسجد او در استان سوهاج قرار دارد. وزارت اوقاف مصر او را به عنوان قاری مسجد الزمالک در محله ی الزمالک منصوب کرده بود و شیخ تا زمان وفاتش قاری این مسجد بود. یک مسجد هم با نام او در محله ی عین شمس قاهره ساخته شد. همچنین یکی از خیابان های الجیزه به نام او نامگذاری شده است.

در سال 1966 شیخ به بیماری واریس مبتلا شد.

در سفر 1967 به عراق بود که از حلق شیخ خون جاری شد و شدیداً احساس خستگی می کرد. به همین دلیل عراق را ترک کرد و برای معالجه به وطن بازگشت. گویا از خطر بیماری و نزدیکی مرگش اطلاع داشت و بیش از پیش به قرائت قرآن می پرداخت.

شیخ قبل از وفاتش دائماً این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را تکرار می کرد؛

اینان نخستین کسانى هستند که در روز قیامت مورد محاکمه قرار مى گیرند:

شخص عالم را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: در دنیا به دانش اندوختن و تعلیم آن به دیگران مشغول بوده ام. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت به تعلیم و تعلّم مشغول بودى که مردم بگویند عالم و دانشمند هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس خداوند فرمان میدهد که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

قارى قرآن را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند، به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: در دنیا به تلاوت قرآن مشغول بوده ام. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت به تلاوت قرآن مشغول بودى که مردم بگویند قارى قرآن هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

شخصی که به او مال فراوانی ارزانى شده را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: خدایا در دنیا اموالم را در راه تو انفاق می کردم. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت اموالت را انفاق می کردی که مردم بگویند بخشنده هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

کسى است که در دنیا به شهادت رسید را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: خدایا در راه تو به جهاد و پیکار با دشمنان دین برخاستم و به درجه شهادت نائل شدم. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت جهاد کردی که مردم بگویند شهید هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود. (صحیح مسلم،ج2،ص140)

و شیخ دعا می کرد جزء این افراد نباشد، و از آن به خدا پناه می برد.

پسر بزرگش، حاج سعودی، نقل می کند؛ شیخ همیشه کفش خود را به یک کارگر کفاشی می داد تا آن را برایش تمیز کند و واکس بزند. یک ماه قبل از وفاتش، وقتی آن کارگر شیخ را مقابل مغازه اش دید، با سرعت به سمتش آمد تا کفشش را تمیز کند چون شیخ همیشه به او چیزی می بخشید. اما شیخ گفت: این بار حسابت را از سعودی بگیر! کارگر کفاش گفت: چرا مولای من؟ شیخ به او گفت که این، آخرین باری است که به این مغازه آمده و دیگر به آنجا نمی آید. گویی از نزدیک شدن اجلش خبر داشت!

شیخ در آن روزهای آخر، از بیماری اش خسته شده بود. پزشکان توانستند با دارو، رشد بیماری را تا حدودی متوقف کنند و به او توصیه نمودند کار خسته کننده انجام ندهد، مخصوصا حنجره اش اصلا نباید خسته شود، اما او همچنان به قرائت قرآن با صدای بلند ادامه می داد. تا اینکه در همان روزهای آخر عمرش، روزی با صدای خیلی بلند مشغول تلاوت قرآن بود، و مردمی که در مسجد و حتی در طبقات پایین نشسته بودند صدایش را می شنیدند، بدون اینکه او خودش بداند. و بیماری اش تشدید شد و او را به بیمارستان بردند.

وقتی رئیس عبد الناصر از شدت بیماری شیخ باخبر شد، دستور داد او را با هزینه ی دولت برای درمان به لندن ببرند، اما قبل از سفر، در تاریخ 20 ژوئن 1969 فوت کرد و روح پاکش به سوی پروردگار پرواز کرد.

متأسفانه خبر وفات او در رسانه ها آنطور که شایسته اش بود بازخورد نداشت. خبر فوتش را رادیو لندن اعلام کرد، و جنازه اش در آرامش کامل و به دور از چشم رسانه ها و روزنامه ها تشییع شد. گویی خودش اینطور وصیت کرده باشد!

شیخ محمد احمد اسماعیل درمورد تشیع جنازه محمد صدیق می گوید: در گذشته مانند امروز اتومبیل فراوان نبود و وسیله رفت و آمد قطار بود، و شخصی که در راه آهن در یک تعمیرگاه فنی کار می کرد؛ نقل می کند: نگهبانی که در آنجا کنار اتومبیل بزرگی ایستاده بود از راننده پرسید چه کسی در این اتومبیل است؟ و او پاسخ داد جسد شیخ محمد صدیق منشاوی است! او از شنیدن خبر وفات شیخ منشاوی از ناراحتی فریاد کشید. راننده او را آرام کرد و گفت ساکت باش! ما جسد او را مخفیانه با این اتومبیل می بریم تا کسی متوجه فوت او نشود. منشاوی قاری مشهور و محبوبی است و خبر فوت او برای مردم سنگین است و ممکن است به خاطر محبت زیاد به شیخ، مانع بردن او شوند و بخواهند او را در همین جا (قاهره) دفن کنند.

فیلمی کوتاه از مقبره استاد منشاوی

فقدان این مرد بزرگ و خبر وفات شیخ منشاوی، برای مردم بسیار سخت بود، البته او از میان ما نرفته است، او براستی با اخلاص خود در قلب های ما زنده است و صدای زیبایش نیز همیشه در گوشمان زنده خواهد بود.

پدرش شیخ صدیق با وجود تأثر از خبر فوت پسرش، راضی به قضای الهی بود و می گفت: ما هر روز با این حقیقت زندگی می کنیم پس چطور به قضای خدا راضی نباشیم؟ إنا لله و إنا إلیه راجعون.

 

و در پایان

شیخ عزیزمان، قاری محبوب و استاد و معلم ما، محمد صدیق منشاوی، کمتر از پنجاه سال زندگی کرد، و با اخلاص فراوانش و صوت خاشع و زیبایش، قلب مستمعین و عاشقانش را تسخیر نمود. با وجود عمر کوتاه، تأثیر تلاوت هایش بر ما، ماندگار است. و بعد از این نیز اینگونه خواهد بود، تا روزی که منادی قیامت صدا زند و همه را فرا خواند، و ما در بهشت به او ملحق شویم. إن شاء الله قاری محبوب ما همنشین پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. از خدا می خواهیم ما را در انجام اعمال صالح موفق بدارد و گناهان ما را ببخشاید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ای قاری قرآن، ای حافظ ذکر (قرآن)، بشارت باد تو را به بهشت در روز محشر!

***

در انتهای این نوشتار ، یک عکس جدید که چند روز قبل و به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد استاد منشاوی، برای اولین بار منتشر شده را به علاقه مندان استاد تقدیم می کنم:

 

 

دانلود متن کامل زندگی نامه استاد منشاوی : word


نظرات (۱)

۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۰ مهدی ربانی
ان شاء الله با پیامبر و آلش محشور بشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی