بسم الله الرحمن الرحیم
بخش دوم از ترجمه زندگی نامه استاد محمد صدیق منشاوی را تقدیم می کنم:
شهرت جهانی
شهرت محمد صدیق فقط محدود به مصر نمی شد، بلکه او در دنیای عرب و دیگر کشورهای اسلامی شناخته شده بود. و از جای جای عالم، برای تلاوت قرآن از او دعوت می شد.
شیخ محمد به کشورهای عربستان سعودی، سوریه، کویت، لیبی، عراق، فلسطین، اردن، الجزایر، پاکستان و اندونزی سفر کرده است. و در این کشورها، تلاوتهای کمیاب و شاخصی با صدای ایشان ضبط شده که هر کدام از آنها اجراهای مختلف و ابداعات جدیدی داشته است. استاد در هر محفلی، چیز جدیدی به تلاوتش اضافه می کرد.
از محافل شاخص استاد به تلاوت های یوسف، زخرف دخان، ق رحمن، غافر، حشر قصارالسور و مخصوصا تلاوت حشر طارق فجر علق قارعه حمد ابتدای بقره، می توان اشاره کرد.
او مایه ی افتخار عالم اسلام و عرب بود و لقب قاری جمهوری متحده عربی را داشت. رادیو های عربستان و سوریه که به صدای استاد منشاوی بسیار عشق می ورزیدند، تلاوت های بسیاری از ایشان ضبط نمودند.
شیخ منشاوی در سال 1967 به دعوت استاد خلوق به کشور عراق سفر کرد و در آنجا نیز تلاوت های ناب و زیبای صوتی و تصویری با صدای ایشان ضبط شد. از خدا می خواهیم فیلم این تلاوت ها به دست ما برسد. إن شاء الله
استاد وقتی وارد عراق شد در یکی از بزرگترین مساجد این کشور، مسجد ابوحنیفه، تلاوت کرد. شیخ صفی الدین الاعظمی نقل می کند: من هجده ساله بودم و در یکی از محافل قرآنی عراق که رئیس دیوان عراق برپا کرده بود تلاوت می کردم. زمانی که من مشغول تلاوت بودم، رئیس به همراه شیخی وارد محفل شد و آهسته به من گفت تلاوت را تمام کنم. چون از او توضیح خواستم گفت که شیخ منشاوی در اینجا حاضر است. به شیخ نگاه کردم و دیدم جوان است. من قبل از آن منشاوی را ندیده بودم. در دلم گفتم او منشاوی نیست، چون فکر می کردم سن منشاوی، با آن صدای پخته و زیبا، باید بیش از شصت سال باشد!
به هر حال جای خود را به او دادم. شیخ بالا رفت و شروع به تلاوت کرد. وقتی أعوذ بالله گفت، من با صدای نسبتاً بلندی که شیخ می شنید گفتم: این منشاوی نیست! شیخ به من نگاه کرد و چیزی نگفت. بعد از اینکه بسم الله را خواند، گفتم: محال است این منشاوی باشد! شیخ به تلاوت ادامه داد و خواند: یسئلونک عن الانفال. این بار گفتم: والله او منشاوی است! شیخ با لبخند به من نگاه کرد و گفت: بله من منشاوی هستم.
مسلمانان اندونزی وقتی صوت منشاوی را می شنیدند گریه می کردند
در سفر سال 1955 به کشور اندونزی، استاد همراه شیخ عبد الباسط محمد عبد الصمد بود و به دعوت رئیس جمهور اندونزی، أحمد سوکارنو، به آنجا رفته بود. او برای خانواده اش نامه فرستاد و گفت: من تا بحال چنین استقبالی از اهل قرآن، مانند استقبال مردم اندونزی ندیده ام، آنها به قرآن عشق می ورزند، تلاوت قرآن را در سکوت کامل گوش می کنند و در طول تلاوت گریه می کنند. این تجلیل و تکریم مردم اندونزی از کتاب خدا، مرا نیز به گریه می اندازد.
رئیس جمهور اندونزی، أحمد سوکارنو، نشان افتخار درجه یک را به استاد داد.
شیخ همچنین در سال 1965، در سوریه نشان افتخار درجه دو دریافت کرد.
محمد صدیق همانند پدرش، شیخ صدیق، برای تلاوت، اجر و مزدی درخواست نمی کرد. و وقتی برای محفلی دعوت می شد، هر مبلغی که به او می دادند می گرفت، بدون اینکه به آن نگاه کند که چقدر است. این کار شیخ حتی باعث شد بعضی از قاریان به او اعتراض و انتقاد کنند. آنها از او می خواستند میزان اجرت تلاوت را بالا ببرد، تا ارزش او به عنوان یک قاری با شأن و منزلت بالا، پایین نیاید. و در نهایت، زمانی که استاد متوجه شد برخی می گویند: «او هر چیزی (هر مبلغی) را قبول می کند زیرا سطح او پایین تر از قاریان هم تراز خودش می باشد». به ناچار پذیرفت مبلغ اجرت خود را بالا ببرد اما فقط برای اشخاصی که نمی شناخت یا کسانی که می ترسید با تهمت و دروغ بر علیه او تبلیغ کنند.
دیدن موفقیت های شیخ محبوب ما، برای حسودان تنگ نظر سخت بود. همان هایی که قلبشان از رحمت و محبت خالی بود و شیطان بر نفسشان چیره شده بود. البته خداوند مهربان بهترین حافظ و نگهبان بندگانش است.
دو اتفاق عجیب
نبوغ شیخ باعث ایجاد سختی های زیادی برای او شد. یکی از حسودان، پنهانی در غذای او سم ریخت! این ماجرا را خود شیخ محمد در حضور فرزندانش، برای پدرش شیخ صدیق نقل کرده است؛ که در سال 1963، شبی برای تلاوت در محفلی دعوت شده بود. بعد از پایان محفل، صاحبخانه از شیخ دعوت کرد با او و خانواده اش شام بخورد. شیخ نپذیرفت، اما او اعضای خانواده اش را برای اصرار فرستاد و بالاخره شیخ قبول کرد. قبل از اینکه شروع به خوردن طعام کنند، آشپز نزد شیخ آمد و درحالیکه آثار ترس کاملاً در چهره اش پیدا بود، آهسته در گوش شیخ گفت: ای شیخ محمد! مطلب مهمی را به تو می گویم و از تو می خواهم آبرویم را نبری و موضوع را آشکار نکنی. شیخ پرسید: موضوع چیست؟ آشپز گفت: شخصی به من گفت در غذای تو سم بریزم. من آن را در سینی غذای تو گذاشته ام و به تو خواهم داد، اما تو از آن نخور. خواستم به تو اطلاع بدهم چون نمی توانم غذا را به تو ندهم، به دلیل اینکه صاحبخانه بخاطر احترام به تو، از من می خواهد سینی غذا را به تو بدهم و آنها نمی دانند در غذا سم است. اما فلانی (شیخ هرگز نام این شخص را نگفت) مبلغی پول به من داد تا در غذای تو سم بریزم و صاحبخانه و مهمانها موضوع را نمی دانند. بعد از آوردن غذا، شیخ مقابل مهمانها تظاهر به خستگی نمود و چون قسمش دادند فقط تکّه ای نان که در مقابلش بود را برداشت و گفت: همین هم فقط بخاطر برداشتن قسم از گردن شماست! سپس محفل را ترک کرد و رفت. شیخ هرگز نام آن شخص را فاش نکرد، و آن چیزی که او را متعجب می کرد این بود که آن شخص قاری بود!
یکی از قراء شایعه کرده بود که صدای شیخ محمد صدیق منشاوی ضعیف است و اگر میکروفون نباشد صدایش به مستمعین نمی رسد. وقتی منشاوی به استان المنیا دعوت شده بود، قاری دیگری هم به آن محفل دعوت شده بود و جمعیت زیادی بیش از ده هزار نفر، جمع شده بودند، زمانی که آن قاری دید همه مشتاق تلاوت شیخ محمد صدیق هستند، به مسئول میکروفون گفت اشکالی فنی در میکروفون ایجاد کند، بعد بین مردم شایعه کرد که صدای شیخ منشاوی ضعیف است و اگر میکروفون نباشد صدایش به مستمعین نمی رسد. وقتی شیخ محمد صدیق برای شروع تلاوت آماده می شد، مسئول میکروفون آمد و گفت: میکروفون اشکال فنی دارد. شیخ احساس کرد نقشه ای در کار است تا او را در بین آن جمعیت زیاد در تنگنا قرار دهند. پس أعوذ بالله گفت و تلاوتش را شروع کرد و در حین قرائت بین مردم راه می رفت طوری که مردم از قدرت صوت منشاوی تعجب کردند و آن مقرئ حسود از مجلس بیرون رفت. شیخ محمد همیشه از ذکر نام آن قاری روی گردان بود و می گفت: إن الله حلیم ستار!
نغمات موسیقی در تلاوت منشاوی
شیخ محمد صدیق منشاوی هرگز به هیچ مؤسسه ای برای یادگیری موسیقی نرفت و از هیچ موسیقیدانی هم موسیقی یاد نگرفت. این یک نعمت الهی بود که به او عطا شده بود. نقل شده یکی از موسیقیدانان بزرگ دهه شصت که گفته میشود عبدالوهاب بوده، از شیخ خواست قرآن را با الحان آواز و موسیقی بخواند، و به او گفت صدای تو تنها صداییست که موسیقی را وارد قرآن کرد، که شیخ محمد به او پاسخ داد: من موسیقی تلاوت هایم را از قرآن می گیرم، تو چگونه میخواهی قرآن را در خدمت موسیقی قرار دهی؟؟!! و آن موسیقیدان از حرفش شرمنده شد.
استاد منشاوی به صوت شیخ طه الفشنی علاقه داشت، و مخصوصا اجراهای تواشیح و ابتهالات او را بسیار دوست داشت. منشاوی خود نیز تمام مقامات موسیقی را بسیار هنرمندانه اجرا می کرد. بعد از ویژگی اصلی تلاوت او یعنی اخلاص در قرائت قرآن، وجه شاخص تلاوتهای استاد، همان تنوع نغمات و مقامات موسیقی است. او با مقام و نغمه ی متناسب با موضوع آیات، قرآن تلاوت می کرد به طوری که در قلب مستمع اثر کند. و از نغمات متنوع استفاده می کرد تا مستمع خسته نشود، بلکه در سبک تلاوت او همیشه ابداعات جدیدی وجود داشت.
یکی از متخصصین موسیقی، طه عبدالوهاب، کارشناس نغمات و مقامات موسیقی، می گوید: درباره ی اسطوره ای مثل شیخ محمد صدیق منشاوی چه می توان گفت. او صاحب مکتب سهل و ممتنع است. سهل و ممتنع یعنی اینکه وقتی به تلاوت او گوش می دهید، آنچه قرائت می کند با او می خوانید و احساس می کنید آسان است. اما زمانی که قرائت او را قطع کنید و سعی کنید خودتان همانند او بخوانید، در می یابید که چقدر مانند او خواندن سخت است. صوت او درخشش ملایمی دارد. قرار او شیرین و لذت بخش، جواب او لذت بخش تر، و تطابق معنایی در تلاوت او بی حد و بی نظیــر است. صــوت او را در سه حـرف به طور خـلاصه می توان تعریف کرد: ن ت ق! نقی، تقی، قوی! یعنی ناب و خالص، پاک، پرقدرت! در اجرای تلاوت های او زیرکی و هوش بسیاری نهفته است.
در بین بسیاری از اسطوره های تلاوت می بینیم که بعضی در ترتیل موفق هستند و بعضی هم در تحقیق. مثلا شیخ مصطفی اسماعیل در تحقیق موفق تر است، و عبدالباسط نیز در تلاوت تحقیق موفق است. شیخ حصری به عکس آن دو، در ترتیل موفق تر است. اما تنها کسی که در هر دو نوع، ترتیل و تحقیق، موفق است، شیخ محمد صدیق منشاوی است. نکته عجیب این است که این مرد بزرگ عمر طولانی نداشت، پس کی همه ی این تلاوت ها را خواند؟ و کی همه ی اینها ضبط شد؟ خداوند اراده کرده بود ما از این موهبت بی نصیب نمانیم!
شیخ محمد طوری از مقامات استفاده می کند که با ترکیب آن با صوت زیبایش، عظمت قرآن را احساس می کنید و هرگز از شنیدن صدای او خسته نمی شوید. ممکن است شما تلاوت یک قاری را زمانی که قرار می خواند دوست داشته باشید، و یا جواب خواندن های قاری دیگری را بپسندید، اما صوت منشاوی در همه ی حالات، در نهایت زیبایی است. با شنیدن صدای منشاوی احساس آرامش عجیبی به انسان دست می دهد، و کاملاً پیداست که این صدا از قلبی سرشار از ایمان خارج می شود، من به ده سال زمان نیاز دارم تا درباره ی مرد بزرگی همچون محمد صدیق منشاوی یک کتاب بنویسم!
اسلام آوردن بانوی آمریکایی بعد از شنیدن صدای منشاوی
یکی از عاشقان استاد منشاوی که ساکن آمریکاست می گوید: مغازه ای داشتم و هر روز در مغازه ام تلاوت ترتیل منشاوی را گوش می کردم. خانمی به آنجا می آمد و مقابل مغازه ام می ایستاد تا به این صوت دلنشین گوش دهد، تا اینکه بالاخره روزی وارد مغازه شد و پرسید: این موسیقی زیبا چیست؟ برای او توضیح دادم ما مسلمان هستیم و این، قرآن کتاب مقدس ماست و این قاری بزرگ، استاد منشاوی است. او یک کپی از تلاوت ترتیل منشاوی و ترجمه قرآن را خواست، و بعد از شنیدن قرآن با صدای منشاوی به دین اسلام گروید و مسلمان شد.
همنشینی با علماء و دوری از رؤسا
شیخ محمد مجالست علماء را بسیار دوست داشت و به عکس، از همنشینی با امراء روی گردان بود، و هرگز تلاش نکرد به هیچ یک از پادشاهان یا امراء و رؤسا نزدیک شود. او مرد قرآن بود و آنها تلاش می کردند به او نزدیک شوند، و از او برای تلاوت در مجالسشان دعوت می کردند. مثل رئیس جمهور اندونزی، سوکارنو، و ملک السنوسی، پادشاه لیبی.
استاد محمد السعدنی می گوید: شیخ منشاوی با خشوع ذاتی متولد و در آغوش اشک و آرامش تربیت شد. او امیر بی رقیب ملک احساس است. آهسته و با تواضع بر در قلبتان می کوبد، با سرعت برق وارد قلب می شود و احساس زیبا و خشوع بی حدش را در دلتان می پراکند!
ماجرای جالبی از سفر استاد به لیبی برایتان نقل می کنم؛ شیخ منشاوی در دهه شصت، برای تلاوت در حضور ملک السنوسی، پادشاه لیبی، به این کشور سفر کرد. این پادشاه یک ساعت مچی داشت که ویژه و برای شخص پادشاه ساخته شده بود و در جهان نمونه ی دیگری از آن ساعت وجود نداشت! این ساعت، گرانبهاترین چیزی بود که پادشاه لیبی داشت. وقتی منشاوی در مجلس پادشاه تلاوت می کرد، جمع حاضر گریه می کردند، حتی خود پادشاه هم به شدت می گریست. او از منشاوی خواست لحظه ای از تلاوت بازایستد، سپس بلند شد و در حضور جمع، ساعتش را از دستش درآورد و آن را به شیخ منشاوی داد! شیخ عزیز و پاک سرشت ما گفت: نه، من می دانم که این ساعت گرانبهاترین چیزی است که در اختیارت هست و آن را دوست داری. پادشاه گفت: چطور آن را به تو ندهم؟ تو بی آنکه خودم بخواهم، و بی اذن من، بر دلم نشستی! و ساعت را به شیخ داد.
فیلم کوتاه از استاد منشاوی در لیبی
رئیس جمهور مصر، جمال عبد الناصر یکی از وزراء خود را فرستاد تا شیخ ما، محمد صدیق منشاوی را برای تلاوت در محفلی در حضور رئیس جمهور دعوت کند. وزیر به شیخ این طور گفت: تو افتخار حضور در محفلی را داری که در آن رئیس جمال عبد الناصر حاضر است! شیخ محمد صدیق به او جواب داد: چرا این افتخار برای عبد الناصر نیست که به تلاوت قرآن با صدای محمد صدیق منشاوی گوش بدهد؟ و حاضر نشد دعوتش را بپذیرد و گفت: عبد الناصر اشتباه کرد و بدترین فرستاده اش را نزد من فرستاد.
ادامه دارد....
*البته از استاد منشاوی یک تلاوت که در حضور جمال عبدالناصر انجام شده، موجود هست؛
محمد صدیق منشاوی / صف حمد بقره / مسجد امام حسین (ع) / مراسم نماز جمعه، با حضور جمال عبدالناصر و عبدالسلام عارف رؤسای جمهور کشورهای مصر و عراق / 42 دقیقه / 9MB
http://cld.persiangig.com/download/bfIqOCXV2g/menshavi-saf.hamd.baqare.mp3/dl
,,,,