شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ
قومن بنات النبی - ملاباسم الکربلائی (با ترجمه فارسی)
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تسلیت ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام؛

قومن بنات النبی، قصیده ای بسیار زیبا و تاثیرگذار که زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا هست؛ با اجرای باشکوه و ماندگار أسطورة المنبر الحسینی الحاج ملاباسم الکربلائی حفظه الله:
ملا باسم / بنات النبی / بصره، حسینیه داوود عاشور/ شب 10 محرم 1437
کلیپ تصویری (با زیرنویس فارسی) :
https://www.aparat.com/v/Tqkls
https://www.youtube.com/watch?v=IdjRzHSW3aY
فایل صوتی :
http://s9.picofile.com/file/8307828350/Basem_Banatelnabi.mp3.html
http://www.zakerin.ir/play/34115
https://www.aparat.com/v/Tqkls
https://www.youtube.com/watch?v=IdjRzHSW3aY
فایل صوتی :
http://s9.picofile.com/file/8307828350/Basem_Banatelnabi.mp3.html
http://www.zakerin.ir/play/34115
گومن بنات النبی / باسم الکربلائی / با ترجمه فارسی
(ترجمه صوت السماء)
(ترجمه صوت السماء)
قومن بنات النبی خیطن خیمچن عبی
های الزلم ما تضل باچر وراچن سبی
ای دختران پیامبر، برخیزید و از خیمه ها برای خود چادر بدوزید
مردان شما زنده نخواهند ماند، فردا اسارت را در پیش رو دارید
یالله استعدن لباچر هاللیلة کلش گصیرة
باچر زلمنه تسافر کلمن یروح المصیره
انسن دلال الهواشم انسن صفات الأمیرة
کل وحده تلزم طفلها لوذن اسیره ابأسیره
و بسرعة کون المشی احنه نسه و نختشی
لا یبقى عدچن أمل باچر وراچن سبی
برای فردا آماده شوید که این شب بسیار کوتاه است
جوانمردان ما فردا مسافر هستند و هرکدام به سوی سرنوشتشان می روند
وقار بنی هاشمی و صفات شاهزادگی را فراموش کنید
هر یک از شما مراقب طفل خود باشد، و هر اسیری اسیر دیگر را در برگیرد
با سرعت قدم بردارید، که ما زنان هراسان خواهیم بود
آرزویی برایتان باقی نمی ماند، فردا اسارت را در پیش رو دارید
من هسه خلی نفکر لمن تصیر المسیة
لیلى تحامی رقیة و آنی علیه البقیه
من الشمر یعتنینی لا لا تطیحن علیه
خلنی وحدی لسیاطه لمن یگطع ادیه
باچر سیاط الهظم خل تنزل اعله العظم
خلّی ابشر الکفل باچر وراچن سبی
بگذارید از هم اکنون برای شب بعد چاره جوئی کنیم
لیلا تو مواظب رقیه باش و بقیه را به من بسپار
وقتی شمر به سمت من میاید، هیچکس خود را سپر من نکند
بگذارید ضربات شلاقش تنها بر بدن من فرود آید، تا وقتی که دستانم قطع شود
بگذارید فردا شلاق ظالمانه بر استخوان فرود آید
بگذارید به همه شما خبر دهم، که فردا اسارت را در پیش رو دارید
ما ظل وکت یالحرایر باچر تسافر زلمنه
باچر غطانه سحابه. ناتج مداخن خیمنه
صیرن درع یا خواتی و آنی اشیلن علمنه
احنه ثکلى و أرامل بالغربه من یحترمنه
نصبغ وجهنه بدمه. حتى العدو انوهمه
کلشی صفه محتمل باچر وراچن سبی
ای نازدانه ها دیگر وقتی باقی نمانده، فردا مردان ما به سفر می روند
فردا پوشش ما ابرهای برخاسته از دود آتش خیمه هاست
خواهرانم شما سپر شوید و من هم علم و پرچم را به دست می گیرم
فردا که مصیبت زده و بیوه در غربت هستیم چه کسی به ما احترام می گذارد؟
صورتهایمان را با خون رنگ می کنیم تا دشمن را به توهم بیاندازیم
فردا هر اتفاقی ممکن است روی دهد، فردا اسارت را درپیش دارید
لا لا تلفظن أسامی خاف العدو یکتشفنه
یبقى یسب بالغوالی یعرفها نقطة ضعفنه
کل غالی باچر نترکه ماکو أهم من شرفنه
و اللی یطمئنه باچر کلش قریبه نجفنه
باچر حرب تستمر بین الخدر و الشمر
واقع صبح مو مثل باچر وراچن سبی
نه نه، اسامی عزیزانتان را بلند تلفظ نکنید. میترسم دشمن ما را بشناسد
و به نقطه ضعف ما پی برده و به عزیزانمان دشنام دهد
هرعزیزی را که فردا از دست بدهیم هیچ چیز مهمتر از شرفمان نیست
و آن چه که باعث قوت قلبمان میشود این است که نجف به ما بسیار نزدیکست
فردا جنگ بین بانوان محجبه بنی هاشم و شمر استمرار می یابد
همه اینها به واقعیت می پیوندد ، فردا اسارت را در پیش رو دارید
شوفن وجوه الغوالی ساعة و حفظن علایم
یختلف باچر شکلهم لمن تطیح العمایم
جثه تطیح إعلى جثه تلتم جسوم الهواشم
رمله یلیلى تحیرن منهو علی و منهو جاسم
کل الجثث تنسحگ تتگطع و تفترگ
انسن عتاب الأهل باچر وراچن سبی
خوب به چهره های عزیزان نگاه کنید و نشانه ها را به خاطر بسپارید
فردا که عمامه هایشان میافتد چهره آنها تغییر خواهد کرد
پیکرها به روی هم می افتد، و تلی از اجساد بنی هاشم جمع می شود
لیلا و رمله (مادر قاسم) متحیر خواهند شد که کدام پیکر علی است و کدام قاسم؟؟
همه پیکرها لگدمال و تکه تکه و پراکنده می شوند
کسی را سرزنش نکنید، فردا اسارت را در پیش رو دارید
مهد الطفل خل نبعده شوفوله خیمه بعیده
رمله بعد لا تهلهل شمع العرس ما نریده
لمن تشوفن کفیلی لحد تباوع لإیده
و ابن أمی باچر نشوفه سیف الیمزگ وریده
خل ننظر لرگبته وکت الظهر ذبحته
ودعنه بس بالعجل باچر وراچن سبی
بگذارید گهواره طفل شیرخواره را دور کنیم و آن را در دورترین خیمه قرار دهیم
ای رمله، دیگر هلهله نکن. دیگر نیازی به شمع عروسی نداریم
وقتی چشمتان به عباس من افتاد دستانش را نگاه نکنید
فردا پسر مادرم را می بینیم که شمشیر رگ های گردنش را میبرد
بگذارید گلویش را ببینیم ، وقت ظهر سر از بدنش جدا می شود
با عجله باهم وداع کنید، که فردا اسارت را در پیش رو دارید
من هسه صیرن سبایه و آنه الحرس و الکفیله
اتعلم اعلى الحراسه ما ظل وکت هیه لیله
ما نشتکی من ألمنه من یسمع و نشتکیله
أدری علینه صعوبه قصه سفرنه طویله
باچر زند ینبتر باچر ظهر ینکسر
ع الشاطی یوگع جبل باجر وراجن سبی
از هم اکنون خود را اسیر بدانید و من نگهبان و سرپرستتان هستم
دارم نگهبانی را فرا می گیرم ، که بجز امشب دیگر زمانی باقی نمانده
از دردهایمان شکایت نمی کنیم، چه کسی به شکایت ما گوش می دهد؟
می دانم که سختی های بسیار در پیش داریم، و داستان سفرمان طولانیست
فردا بازویی قطع می شود ، فردا کمری می شکند
فردا کوهی در ساحل بر زمین می افتد ، فردا اسارت را در پیش رو دارید
لو وحده باچر ولوها لازم تخف إبمشیها
خلها تنادی یزینب اعلیه تأشر بدیها
حتى ایعرفنی و یجینی بلکت بعد ما یجیها
اختک یراعی الکفاله کلها تدور علیها
یا ویلی وکت الظهر یرجعلی خالی المهر
أعرف آخویه انچتل باچر وراچن سبی
فردا اگر زنی مورد مزاحمت قرار گرفت، باید گام هایش را آهسته نماید
و صدا بزند ای زینب، و با دستانش به من اشاره کند
شاید من را که بشناسد به سویم بیاید و او را رها کند
ای عباس، همه دشمنان در پی خواهرت هستند
وای از هنگامه ظهر، که اسب بی سوار به سویم می آید
آن وقت است که می فهمم برادرم کشته شده ، فردا اسارت را در پیش رو دارید

های الزلم ما تضل باچر وراچن سبی
ای دختران پیامبر، برخیزید و از خیمه ها برای خود چادر بدوزید
مردان شما زنده نخواهند ماند، فردا اسارت را در پیش رو دارید
یالله استعدن لباچر هاللیلة کلش گصیرة
باچر زلمنه تسافر کلمن یروح المصیره
انسن دلال الهواشم انسن صفات الأمیرة
کل وحده تلزم طفلها لوذن اسیره ابأسیره
و بسرعة کون المشی احنه نسه و نختشی
لا یبقى عدچن أمل باچر وراچن سبی
برای فردا آماده شوید که این شب بسیار کوتاه است
جوانمردان ما فردا مسافر هستند و هرکدام به سوی سرنوشتشان می روند
وقار بنی هاشمی و صفات شاهزادگی را فراموش کنید
هر یک از شما مراقب طفل خود باشد، و هر اسیری اسیر دیگر را در برگیرد
با سرعت قدم بردارید، که ما زنان هراسان خواهیم بود
آرزویی برایتان باقی نمی ماند، فردا اسارت را در پیش رو دارید
من هسه خلی نفکر لمن تصیر المسیة
لیلى تحامی رقیة و آنی علیه البقیه
من الشمر یعتنینی لا لا تطیحن علیه
خلنی وحدی لسیاطه لمن یگطع ادیه
باچر سیاط الهظم خل تنزل اعله العظم
خلّی ابشر الکفل باچر وراچن سبی
بگذارید از هم اکنون برای شب بعد چاره جوئی کنیم
لیلا تو مواظب رقیه باش و بقیه را به من بسپار
وقتی شمر به سمت من میاید، هیچکس خود را سپر من نکند
بگذارید ضربات شلاقش تنها بر بدن من فرود آید، تا وقتی که دستانم قطع شود
بگذارید فردا شلاق ظالمانه بر استخوان فرود آید
بگذارید به همه شما خبر دهم، که فردا اسارت را در پیش رو دارید
ما ظل وکت یالحرایر باچر تسافر زلمنه
باچر غطانه سحابه. ناتج مداخن خیمنه
صیرن درع یا خواتی و آنی اشیلن علمنه
احنه ثکلى و أرامل بالغربه من یحترمنه
نصبغ وجهنه بدمه. حتى العدو انوهمه
کلشی صفه محتمل باچر وراچن سبی
ای نازدانه ها دیگر وقتی باقی نمانده، فردا مردان ما به سفر می روند
فردا پوشش ما ابرهای برخاسته از دود آتش خیمه هاست
خواهرانم شما سپر شوید و من هم علم و پرچم را به دست می گیرم
فردا که مصیبت زده و بیوه در غربت هستیم چه کسی به ما احترام می گذارد؟
صورتهایمان را با خون رنگ می کنیم تا دشمن را به توهم بیاندازیم
فردا هر اتفاقی ممکن است روی دهد، فردا اسارت را درپیش دارید
لا لا تلفظن أسامی خاف العدو یکتشفنه
یبقى یسب بالغوالی یعرفها نقطة ضعفنه
کل غالی باچر نترکه ماکو أهم من شرفنه
و اللی یطمئنه باچر کلش قریبه نجفنه
باچر حرب تستمر بین الخدر و الشمر
واقع صبح مو مثل باچر وراچن سبی
نه نه، اسامی عزیزانتان را بلند تلفظ نکنید. میترسم دشمن ما را بشناسد
و به نقطه ضعف ما پی برده و به عزیزانمان دشنام دهد
هرعزیزی را که فردا از دست بدهیم هیچ چیز مهمتر از شرفمان نیست
و آن چه که باعث قوت قلبمان میشود این است که نجف به ما بسیار نزدیکست
فردا جنگ بین بانوان محجبه بنی هاشم و شمر استمرار می یابد
همه اینها به واقعیت می پیوندد ، فردا اسارت را در پیش رو دارید
شوفن وجوه الغوالی ساعة و حفظن علایم
یختلف باچر شکلهم لمن تطیح العمایم
جثه تطیح إعلى جثه تلتم جسوم الهواشم
رمله یلیلى تحیرن منهو علی و منهو جاسم
کل الجثث تنسحگ تتگطع و تفترگ
انسن عتاب الأهل باچر وراچن سبی
خوب به چهره های عزیزان نگاه کنید و نشانه ها را به خاطر بسپارید
فردا که عمامه هایشان میافتد چهره آنها تغییر خواهد کرد
پیکرها به روی هم می افتد، و تلی از اجساد بنی هاشم جمع می شود
لیلا و رمله (مادر قاسم) متحیر خواهند شد که کدام پیکر علی است و کدام قاسم؟؟
همه پیکرها لگدمال و تکه تکه و پراکنده می شوند
کسی را سرزنش نکنید، فردا اسارت را در پیش رو دارید
مهد الطفل خل نبعده شوفوله خیمه بعیده
رمله بعد لا تهلهل شمع العرس ما نریده
لمن تشوفن کفیلی لحد تباوع لإیده
و ابن أمی باچر نشوفه سیف الیمزگ وریده
خل ننظر لرگبته وکت الظهر ذبحته
ودعنه بس بالعجل باچر وراچن سبی
بگذارید گهواره طفل شیرخواره را دور کنیم و آن را در دورترین خیمه قرار دهیم
ای رمله، دیگر هلهله نکن. دیگر نیازی به شمع عروسی نداریم
وقتی چشمتان به عباس من افتاد دستانش را نگاه نکنید
فردا پسر مادرم را می بینیم که شمشیر رگ های گردنش را میبرد
بگذارید گلویش را ببینیم ، وقت ظهر سر از بدنش جدا می شود
با عجله باهم وداع کنید، که فردا اسارت را در پیش رو دارید
من هسه صیرن سبایه و آنه الحرس و الکفیله
اتعلم اعلى الحراسه ما ظل وکت هیه لیله
ما نشتکی من ألمنه من یسمع و نشتکیله
أدری علینه صعوبه قصه سفرنه طویله
باچر زند ینبتر باچر ظهر ینکسر
ع الشاطی یوگع جبل باجر وراجن سبی
از هم اکنون خود را اسیر بدانید و من نگهبان و سرپرستتان هستم
دارم نگهبانی را فرا می گیرم ، که بجز امشب دیگر زمانی باقی نمانده
از دردهایمان شکایت نمی کنیم، چه کسی به شکایت ما گوش می دهد؟
می دانم که سختی های بسیار در پیش داریم، و داستان سفرمان طولانیست
فردا بازویی قطع می شود ، فردا کمری می شکند
فردا کوهی در ساحل بر زمین می افتد ، فردا اسارت را در پیش رو دارید
لو وحده باچر ولوها لازم تخف إبمشیها
خلها تنادی یزینب اعلیه تأشر بدیها
حتى ایعرفنی و یجینی بلکت بعد ما یجیها
اختک یراعی الکفاله کلها تدور علیها
یا ویلی وکت الظهر یرجعلی خالی المهر
أعرف آخویه انچتل باچر وراچن سبی
فردا اگر زنی مورد مزاحمت قرار گرفت، باید گام هایش را آهسته نماید
و صدا بزند ای زینب، و با دستانش به من اشاره کند
شاید من را که بشناسد به سویم بیاید و او را رها کند
ای عباس، همه دشمنان در پی خواهرت هستند
وای از هنگامه ظهر، که اسب بی سوار به سویم می آید
آن وقت است که می فهمم برادرم کشته شده ، فردا اسارت را در پیش رو دارید
لشاعر أهل البیت : السید عبدالخالق المحنة
الرادود : ملا باسم الکربلائی
مترجم : عبدالصمد امیری - امیر حیاوی - صوت السماء
https://www.dorar-aliraq.net/threads/581435

از مترجمان محترم و سایت وزین تان که ترجمه این نوحه را در اختیار گذاشتید تشکر میکنم.