اکبرالقرا

استاد مصطفی اسماعیل

اکبرالقرا

استاد مصطفی اسماعیل

اکبرالقرا
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوستداران تلاوت قرآن کریم
این وبلاگ جهت آشنایی بیشتر با نابغه تلاوت قرآن؛ اکبرالقرا استاد مصطفی اسماعیل طراحی شده است؛ و در کنار آن، سایر مطالب قرآنی هم در وبلاگ قرار خواهد گرفت. منتظر دریافت نظرات و پیشنهادات شما در این زمینه هستیم. همچنین اگر تلاوت خاصی از استاد مصطفی اسماعیل یا سایر قراء می خواهید، می توانید در قسمت نظرات یا از طریق ایمیل و یا تلگرام با ما در میان بگذارید که ان شاء الله در اسرع وقت پاسخ داده خواهد شد.
https://telegram.me/akbarolqurra
mustafaismaili118@yahoo.com
mustafa-ismail.blogfa.com
mustafa-ismail.blog.ir
آخرین نظرات
پیوندها
بایگانی
طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد صدیق منشاوی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش سوم و پایانی زندگی نامه استاد محمد صدیق منشاوی:

 

 

 

تمجید علماء و بزرگان از صوت استاد منشاوی

شیخ محی الدین الطعمی در کتاب خود (الطبقات الکبرى) می گوید: وقتی او قرآن می خواند مستمع احساس می کند این صدای حورالعین است! تأثیر معنوی آن بی اندازه است و در عالم مادیات چیزی همانند آن وجود ندارد.

بن باز (مفتی وهابی) هم می گوید: انسان از شنیدن این صوت خسته نمی شود.

شیخالألبانی زمانی که به تلاوت منشاوی گوش می داد می گریست. محمد بن احمد (أبولیلی الأثری) یکی از شاگردان شیخ الألبانی، می گوید: بارها پیش آمده که به اتاق استاد می رفتم و او را درحالی در اتاقش می یافتم که به تلاوت منشاوی گوش می دهد و گریه می کند.

شیخابواسحاق حوینی می گوید: من معتقدم هیچ یک از قراء مثل شیخ محمد صدیق منشاوی تلاوت نکرده است. او در اجرا و اداء صحیح، بی نظیر، و در رعایت احکام و قواعد، بسیار منظم و دقیق است.

کلیپ تصویری سخنان شیخ حوینی درباره استاد منشاوی

شیخ عمر عبدالکافی می گوید: منشاوی با قلبش تلاوت می کند. او طوری قرائت می کند گویی در حال تفسیر قرآن است. من حتی زمانی که خردسال بودم با تلاوت های او قرآن را می فهمیدم!

صبحی مجاهد (نویسنده) از شیخ محمد الراوی پرسید: آن لحظه ای که بیش از هر زمانی احساس می کنید به خدا نزدیک هستید چه وقت است؟ و اولین بار کی چنین احساسی داشتید؟ شیخ الراوی پاسخ داد: با تلاوت قرآن احساس می کنم به خدا نزدیکم، اولین بار وقتی این آیه را شنیدم چنین احساسی داشتم: الله لطیف بعباده، و ساعتی به دنبال آیه در قرآن گشتم تا اینکه معنای آن را با قلبم احساس کنم، فضیلت قراء و صاحبان صوت زیبا در تقویت ارتباط با آیات خدا و احساس نزدیک شدن به خدا، غیر قابل انکار است. از بین قاریان، کسی که در زندگی من بیشترین اثر را گذاشت شیخ محمد صدیق منشاوی است.

گاهی که برای سخنرانی به مسجد می رفتم مطالبی که می خواستم بگویم اندک بود، اما وقتی به تلاوت منشاوی گوش می دادم وجودم لبریز از معانی قرآن و مطالب قرآنی برای سخنرانی می شد، دلیلش این است که تلاوت منشاوی بر جان آدمی اثر می گذارد، شما را می گریاند طوری که احساس می کنید در معانی قرآن غرق شده اید.

شیخالسویسی می گوید: ترتیل منشاوی در دنیای تلاوت اول است، منشاوی قرآن را با قلبش می خواند.

شیخ احمد العجمی می گوید: شیخ منشاوی برترین قاری در اداء تجوید است؛ و من بارها در مسجد الکبیر به سبک منشاوی تلاوت کرده ام.

شیخ مشاری راشد العفاسی می گوید: شیخ منشاوی را بیش از قاریان دیگر دوست دارم و آرزو می کنم تلاوت های من هم مانند تلاوت های منشاوی خاشعانه باشد.

تلاوت مشاری العفاسی به تقلید از استاد منشاوی - سوره هود ، آیه 14

 

تواضع استاد منشاوی

آثار تواضع منشاوی بر همه روشن است. شیخ در سال 1955 اتومبیلی خریده بود، که هیچ علاقه ای به آن نداشت و فقط برای سفر به خارج قاهره از آن استفاده می کرد و بسیار کم سوار اتومبیل می شد.

با اینکه شهرت و آوازه ش همه جا پر شده بود، وقتی مقابل خانه اش می نشست، مردم او را نمی شناختند. شیخ محمد، خیلی متواضع بود و بسیاری اوقات عبای سفیدی با یک کلاه سفید می پوشید و بدون عمامه مقابل خانه اش می نشست و مردم فکر می کردند او دربان است، البته این موضوع اصلا ناراحتش نمی کرد.

یک بار یکی از همسایه های مسیحی شیخ، به خانه ی او آمد، وقتی نزدیک شیخ محمد صدیق شد او را نشناخت، و از او پرسید: ای عمو! آیا شیخ محمد صدیق منشاوی خانه هست یا نه؟ شیخ گفت: صبر کن پسرم تا برایت خبر بیاورم. شیخ به خانه رفت و عمامه و عبایش را پوشید و عینکش را هم گذاشت و برگشت، و همان که چند لحظه قبل از او سوال پرسیده بود حالا به او سلام کرد! و شیخ به او نگفت که آن شخص قبلی هم خودش بود تا او بخاطر نشناختن شیخ ناراحت و شرمنده نشود. با اینکه او در عالم عرب مشهور بود چنین اتفاقاتی برایش می افتاد!

شیخ فتحی ملیجی رحمة الله علیه می گوید: در سفری به همراه منشاوی و مصطفی اسماعیل بودم. من خود را آماده ی خدمت به این قاریان بزرگ کرده بودم، اما شیخ منشاوی آنقدر متواضع بود که وقتی احساس می کرد ما چیزی لازم داریم فوراً آن را برایمان حاضر می کرد. او بسیار باهوش و زیرک، و بی نهایت متواضع بود.

 

وفاداری استاد به اهل محل

اخلاق قرآنی در وجود شیخ منشاوی موج می زد و شهرتش باعث نمی شد رابطه اش با اهل محله اش کم شود. او آنها را بسیار دوست داشت. رابطه اش با اهل محل هرگز قطع نشد و این عادت اهل الصعید بود که به هم محبت داشتند و با فقراء مهربان بودند.

یک بار از فرزندانش خواست ولیمه بزرگی تدارک ببینند و برای وزراء و مسئولین بزرگ و بلندپایه شام آماده کنند. کارهای لازم انجام شد، اما وقتی مهمان ها آمدند، فرزندانش دیدند همه ی آنها از فقراء و نیازمندان شهر هستند، یعنی همه ی فقرایی که در محل زندگی شان می شناختند!

 

علاقه شدید به قرائت مستمر قرآن

شیخ محمد هیچ وقت تلاوت قرآن را رها نمی کرد. راننده ی شخصی او نقل می کند: به همراه محمد صدیق به شهرهای مختلف مصر مسافرت کردم، او در طول سفر هرگز قرائت قرآن را ترک نمی کرد. وقتی در طول روز در محفلی تلاوت می کرد، طبیعی بود که از قرائت خسته باشد، اما زمان بازگشت، در اتومبیل هم با صدای بلند تلاوت می کرد!

شیخ منشاوی کم حرف بود و معمولاً با آیات قرآن سخن می گفت. در سفرش به عراق، مصاحبه ای با او انجام و ضبط شد، که در آن از شیخ درخواست می شود از خودش بگوید. وقتی به شیخ گفته شد دوست داریم کلمه ای درباره ی خودتان بشنویم، جواب لطیفی به این حرف داد و حاضرین از پاسخ شیخ مسرور و خندان شدند، شیخ گفت: دوست دارید کلمه بشنوید و دوست ندارید آیه بشنوید!

فایل صوتی : و بهذه المناسبة رحی نسمع کلمه من فضیلة الشیخ المنشاوی / ای؟ کِلمه و لا تِسمِع آیة

استاد برای آنها آیاتی از سوره مبارکه شعراء را تلاوت کرد؛الذی خلقنی فهو یهدین*و الذی هو یطعمنی و یسقین*و أذا مرضت فهو یشفین*الى أخر الأیات الکریمه الشعراء آیة 78:

http://cld.persiangig.com/.../menshavi-shoara%2078-89-iraq.mp3/dl

 

استاد منشاوی در خانه نیز، قرائت قرآن و استماع تلاوت قرآن با صدای قاریان هم عصر خود را ترک نمی کرد. عاشق شیخ محمد رفعت بود و تحت تأثیر صوت و تلاوت او قرار می گرفت. تلاوت همه ی قاریان هم عصرش را گوش می داد مثل عبد الباسط و علی البنا و شیخ البهتیمی، همه ی آنها دوستان شیخ بودند. در خانه رادیو را رها نمی کرد و ایستگاههای رادیویی که تلاوت قرآن با صدای یکی از قاریان پخش کنند جستجو می کرد، و به تلاوت همه قراء بدون استثناء گوش می داد.

 

بیماری شیخ

شیخ منشاوی در سال 1962 برای ادای فریضه ی حج به عربستان رفت. و هنگام انجام مناسک حج، در مسجد الحرام تلاوت کرد و همه ی حاضران، بدون استثناء، می گریستند. شیخ همچنین در مکان نزول وحی، در غار حراء، سوره مبارکه علق را تلاوت کرد، و این تلاوت با آرامشی توأم با خشوع زیاد بود، اما شیخ آن موقع احساس خستگی کرد و این آغاز بیماری اش بود.

تربیت شیخ یک تربیت ایمانی و بر پایه ی علاقه به قرآن و مسجد بود. او به ساخت مسجد اهتمام داشت و مسجدی را نیز به نام پدرش، شیخ صدیق، بنا و نامگذاری کرد، که در سال 1965 افتتاح شد و شیخ منشاوی در مراسم افتتاح آن، آیات سوره مبارکه توبه را تلاوت کرد؛إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ

دانلود تلاوت استاد در این مراسم، سوره توبه علق قارعه:

http://cld.persiangig.com/download/PXi9ipmZ7A/menshavi-tobe.alaq.qariah.mp3/dl

 

شیخ صدیق و محمود منشاوی در حال استماع تلاوت استاد محمد صدیق منشاوی در مراسم افتتاح مسجد

 

این مسجد در کنار مسجد او در استان سوهاج قرار دارد. وزارت اوقاف مصر او را به عنوان قاری مسجد الزمالک در محله ی الزمالک منصوب کرده بود و شیخ تا زمان وفاتش قاری این مسجد بود. یک مسجد هم با نام او در محله ی عین شمس قاهره ساخته شد. همچنین یکی از خیابان های الجیزه به نام او نامگذاری شده است.

در سال 1966 شیخ به بیماری واریس مبتلا شد.

در سفر 1967 به عراق بود که از حلق شیخ خون جاری شد و شدیداً احساس خستگی می کرد. به همین دلیل عراق را ترک کرد و برای معالجه به وطن بازگشت. گویا از خطر بیماری و نزدیکی مرگش اطلاع داشت و بیش از پیش به قرائت قرآن می پرداخت.

شیخ قبل از وفاتش دائماً این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را تکرار می کرد؛

اینان نخستین کسانى هستند که در روز قیامت مورد محاکمه قرار مى گیرند:

شخص عالم را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: در دنیا به دانش اندوختن و تعلیم آن به دیگران مشغول بوده ام. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت به تعلیم و تعلّم مشغول بودى که مردم بگویند عالم و دانشمند هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس خداوند فرمان میدهد که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

قارى قرآن را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند، به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: در دنیا به تلاوت قرآن مشغول بوده ام. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت به تلاوت قرآن مشغول بودى که مردم بگویند قارى قرآن هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

شخصی که به او مال فراوانی ارزانى شده را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: خدایا در دنیا اموالم را در راه تو انفاق می کردم. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت اموالت را انفاق می کردی که مردم بگویند بخشنده هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود.

کسى است که در دنیا به شهادت رسید را احضار مى کنند و نعمتهائى که در دنیا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى کنند. او نیز به آن نعمتها اعتراف مى کند. به او مى گویند: چه کارى در دنیا به وسیله این نعمتها انجام داده اى؟ می گوید: خدایا در راه تو به جهاد و پیکار با دشمنان دین برخاستم و به درجه شهادت نائل شدم. مى گویند: دروغ مى گوئى! تو از آن جهت جهاد کردی که مردم بگویند شهید هستی و مردم نیز چنین گفتند. پس فرمان می آید که وى را به چهره بر روى زمین بکشند تا در میان آتش دوزخ افکنده شود. (صحیح مسلم،ج2،ص140)

و شیخ دعا می کرد جزء این افراد نباشد، و از آن به خدا پناه می برد.

پسر بزرگش، حاج سعودی، نقل می کند؛ شیخ همیشه کفش خود را به یک کارگر کفاشی می داد تا آن را برایش تمیز کند و واکس بزند. یک ماه قبل از وفاتش، وقتی آن کارگر شیخ را مقابل مغازه اش دید، با سرعت به سمتش آمد تا کفشش را تمیز کند چون شیخ همیشه به او چیزی می بخشید. اما شیخ گفت: این بار حسابت را از سعودی بگیر! کارگر کفاش گفت: چرا مولای من؟ شیخ به او گفت که این، آخرین باری است که به این مغازه آمده و دیگر به آنجا نمی آید. گویی از نزدیک شدن اجلش خبر داشت!

شیخ در آن روزهای آخر، از بیماری اش خسته شده بود. پزشکان توانستند با دارو، رشد بیماری را تا حدودی متوقف کنند و به او توصیه نمودند کار خسته کننده انجام ندهد، مخصوصا حنجره اش اصلا نباید خسته شود، اما او همچنان به قرائت قرآن با صدای بلند ادامه می داد. تا اینکه در همان روزهای آخر عمرش، روزی با صدای خیلی بلند مشغول تلاوت قرآن بود، و مردمی که در مسجد و حتی در طبقات پایین نشسته بودند صدایش را می شنیدند، بدون اینکه او خودش بداند. و بیماری اش تشدید شد و او را به بیمارستان بردند.

وقتی رئیس عبد الناصر از شدت بیماری شیخ باخبر شد، دستور داد او را با هزینه ی دولت برای درمان به لندن ببرند، اما قبل از سفر، در تاریخ 20 ژوئن 1969 فوت کرد و روح پاکش به سوی پروردگار پرواز کرد.

متأسفانه خبر وفات او در رسانه ها آنطور که شایسته اش بود بازخورد نداشت. خبر فوتش را رادیو لندن اعلام کرد، و جنازه اش در آرامش کامل و به دور از چشم رسانه ها و روزنامه ها تشییع شد. گویی خودش اینطور وصیت کرده باشد!

شیخ محمد احمد اسماعیل درمورد تشیع جنازه محمد صدیق می گوید: در گذشته مانند امروز اتومبیل فراوان نبود و وسیله رفت و آمد قطار بود، و شخصی که در راه آهن در یک تعمیرگاه فنی کار می کرد؛ نقل می کند: نگهبانی که در آنجا کنار اتومبیل بزرگی ایستاده بود از راننده پرسید چه کسی در این اتومبیل است؟ و او پاسخ داد جسد شیخ محمد صدیق منشاوی است! او از شنیدن خبر وفات شیخ منشاوی از ناراحتی فریاد کشید. راننده او را آرام کرد و گفت ساکت باش! ما جسد او را مخفیانه با این اتومبیل می بریم تا کسی متوجه فوت او نشود. منشاوی قاری مشهور و محبوبی است و خبر فوت او برای مردم سنگین است و ممکن است به خاطر محبت زیاد به شیخ، مانع بردن او شوند و بخواهند او را در همین جا (قاهره) دفن کنند.

فیلمی کوتاه از مقبره استاد منشاوی

فقدان این مرد بزرگ و خبر وفات شیخ منشاوی، برای مردم بسیار سخت بود، البته او از میان ما نرفته است، او براستی با اخلاص خود در قلب های ما زنده است و صدای زیبایش نیز همیشه در گوشمان زنده خواهد بود.

پدرش شیخ صدیق با وجود تأثر از خبر فوت پسرش، راضی به قضای الهی بود و می گفت: ما هر روز با این حقیقت زندگی می کنیم پس چطور به قضای خدا راضی نباشیم؟ إنا لله و إنا إلیه راجعون.

 

و در پایان

شیخ عزیزمان، قاری محبوب و استاد و معلم ما، محمد صدیق منشاوی، کمتر از پنجاه سال زندگی کرد، و با اخلاص فراوانش و صوت خاشع و زیبایش، قلب مستمعین و عاشقانش را تسخیر نمود. با وجود عمر کوتاه، تأثیر تلاوت هایش بر ما، ماندگار است. و بعد از این نیز اینگونه خواهد بود، تا روزی که منادی قیامت صدا زند و همه را فرا خواند، و ما در بهشت به او ملحق شویم. إن شاء الله قاری محبوب ما همنشین پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. از خدا می خواهیم ما را در انجام اعمال صالح موفق بدارد و گناهان ما را ببخشاید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ای قاری قرآن، ای حافظ ذکر (قرآن)، بشارت باد تو را به بهشت در روز محشر!

***

در انتهای این نوشتار ، یک عکس جدید که چند روز قبل و به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد استاد منشاوی، برای اولین بار منتشر شده را به علاقه مندان استاد تقدیم می کنم:

 

 

دانلود متن کامل زندگی نامه استاد منشاوی : word


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۳ ، ۰۶:۵۳
بسم الله الرحمن الرحیم

بخش دوم از ترجمه زندگی نامه استاد محمد صدیق منشاوی را تقدیم می کنم:

 

 

شهرت جهانی

شهرت محمد صدیق فقط محدود به مصر نمی شد، بلکه او در دنیای عرب و دیگر کشورهای اسلامی شناخته شده بود. و از جای جای عالم، برای تلاوت قرآن از او دعوت می شد.

شیخ محمد به کشورهای عربستان سعودی، سوریه، کویت، لیبی، عراق، فلسطین، اردن، الجزایر، پاکستان و اندونزی سفر کرده است. و در این کشورها، تلاوتهای کمیاب و شاخصی با صدای ایشان ضبط شده که هر کدام از آنها اجراهای مختلف و ابداعات جدیدی داشته است. استاد در هر محفلی، چیز جدیدی به تلاوتش اضافه می کرد.

از محافل شاخص استاد به تلاوت های یوسف، زخرف دخان، ق رحمن، غافر، حشر قصارالسور و مخصوصا تلاوت حشر طارق فجر علق قارعه حمد ابتدای بقره، می توان اشاره کرد.

او مایه ی افتخار عالم اسلام و عرب بود و لقب قاری جمهوری متحده عربی را داشت. رادیو های عربستان و سوریه که به صدای استاد منشاوی بسیار عشق می ورزیدند، تلاوت های بسیاری از ایشان ضبط نمودند.

شیخ منشاوی در سال 1967 به دعوت استاد خلوق به کشور عراق سفر کرد و در آنجا نیز تلاوت های ناب و زیبای صوتی و تصویری با صدای ایشان ضبط شد. از خدا می خواهیم فیلم این تلاوت ها به دست ما برسد. إن شاء الله

 

 

استاد وقتی وارد عراق شد در یکی از بزرگترین مساجد این کشور، مسجد ابوحنیفه، تلاوت کرد. شیخ صفی الدین الاعظمی نقل می کند: من هجده ساله بودم و در یکی از محافل قرآنی عراق که رئیس دیوان عراق برپا کرده بود تلاوت می کردم. زمانی که من مشغول تلاوت بودم، رئیس به همراه شیخی وارد محفل شد و آهسته به من گفت تلاوت را تمام کنم. چون از او توضیح خواستم گفت که شیخ منشاوی در اینجا حاضر است. به شیخ نگاه کردم و دیدم جوان است. من قبل از آن منشاوی را ندیده بودم. در دلم گفتم او منشاوی نیست، چون فکر می کردم سن منشاوی، با آن صدای پخته و زیبا، باید بیش از شصت سال باشد!

به هر حال جای خود را به او دادم. شیخ بالا رفت و شروع به تلاوت کرد. وقتی أعوذ بالله گفت، من با صدای نسبتاً بلندی که شیخ می شنید گفتم: این منشاوی نیست! شیخ به من نگاه کرد و چیزی نگفت. بعد از اینکه بسم الله را خواند، گفتم: محال است این منشاوی باشد! شیخ به تلاوت ادامه داد و خواند: یسئلونک عن الانفال. این بار گفتم: والله او منشاوی است! شیخ با لبخند به من نگاه کرد و گفت: بله من منشاوی هستم.

 

مسلمانان اندونزی وقتی صوت منشاوی را می شنیدند گریه می کردند

در سفر سال 1955 به کشور اندونزی، استاد همراه شیخ عبد الباسط محمد عبد الصمد بود و به دعوت رئیس جمهور اندونزی، أحمد سوکارنو، به آنجا رفته بود. او برای خانواده اش نامه فرستاد و گفت: من تا بحال چنین استقبالی از اهل قرآن، مانند استقبال مردم اندونزی ندیده ام، آنها به قرآن عشق می ورزند، تلاوت قرآن را در سکوت کامل گوش می کنند و در طول تلاوت گریه می کنند. این تجلیل و تکریم مردم اندونزی از کتاب خدا، مرا نیز به گریه می اندازد.

رئیس جمهور اندونزی، أحمد سوکارنو، نشان افتخار درجه یک را به استاد داد.

شیخ همچنین در سال 1965، در سوریه نشان افتخار درجه دو دریافت کرد.

محمد صدیق همانند پدرش، شیخ صدیق، برای تلاوت، اجر و مزدی درخواست نمی کرد. و وقتی برای محفلی دعوت می شد، هر مبلغی که به او می دادند می گرفت، بدون اینکه به آن نگاه کند که چقدر است. این کار شیخ حتی باعث شد بعضی از قاریان به او اعتراض و انتقاد کنند. آنها از او می خواستند میزان اجرت تلاوت را بالا ببرد، تا ارزش او به عنوان یک قاری با شأن و منزلت بالا، پایین نیاید. و در نهایت، زمانی که استاد متوجه شد برخی می گویند: «او هر چیزی (هر مبلغی) را قبول می کند زیرا سطح او پایین تر از قاریان هم تراز خودش می باشد». به ناچار پذیرفت مبلغ اجرت خود را بالا ببرد اما فقط برای اشخاصی که نمی شناخت یا کسانی که می ترسید با تهمت و دروغ بر علیه او تبلیغ کنند.

دیدن موفقیت های شیخ محبوب ما، برای حسودان تنگ نظر سخت بود. همان هایی که قلبشان از رحمت و محبت خالی بود و شیطان بر نفسشان چیره شده بود. البته خداوند مهربان بهترین حافظ و نگهبان بندگانش است.

 

دو اتفاق عجیب

نبوغ شیخ باعث ایجاد سختی های زیادی برای او شد. یکی از حسودان، پنهانی در غذای او سم ریخت! این ماجرا را خود شیخ محمد در حضور فرزندانش، برای پدرش شیخ صدیق نقل کرده است؛ که در سال 1963، شبی برای تلاوت در محفلی دعوت شده بود. بعد از پایان محفل، صاحبخانه از شیخ دعوت کرد با او و خانواده اش شام بخورد. شیخ نپذیرفت، اما او اعضای خانواده اش را برای اصرار فرستاد و بالاخره شیخ قبول کرد. قبل از اینکه شروع به خوردن طعام کنند، آشپز نزد شیخ آمد و درحالیکه آثار ترس کاملاً در چهره اش پیدا بود، آهسته در گوش شیخ گفت: ای شیخ محمد! مطلب مهمی را به تو می گویم و از تو می خواهم آبرویم را نبری و موضوع را آشکار نکنی. شیخ پرسید: موضوع چیست؟ آشپز گفت: شخصی به من گفت در غذای تو سم بریزم. من آن را در سینی غذای تو گذاشته ام و به تو خواهم داد، اما تو از آن نخور. خواستم به تو اطلاع بدهم چون نمی توانم غذا را به تو ندهم، به دلیل اینکه صاحبخانه بخاطر احترام به تو، از من می خواهد سینی غذا را به تو بدهم و آنها نمی دانند در غذا سم است. اما فلانی (شیخ هرگز نام این شخص را نگفت) مبلغی پول به من داد تا در غذای تو سم بریزم و صاحبخانه و مهمانها موضوع را نمی دانند. بعد از آوردن غذا، شیخ مقابل مهمانها تظاهر به خستگی نمود و چون قسمش دادند فقط تکّه ای نان که در مقابلش بود را برداشت و گفت: همین هم فقط بخاطر برداشتن قسم از گردن شماست! سپس محفل را ترک کرد و رفت. شیخ هرگز نام آن شخص را فاش نکرد، و آن چیزی که او را متعجب می کرد این بود که آن شخص قاری بود!

یکی از قراء شایعه کرده بود که صدای شیخ محمد صدیق منشاوی ضعیف است و اگر میکروفون نباشد صدایش به مستمعین نمی رسد. وقتی منشاوی به  استان المنیا دعوت شده بود، قاری دیگری هم به آن محفل دعوت شده بود و جمعیت زیادی بیش از ده هزار نفر، جمع شده بودند، زمانی که آن قاری دید همه مشتاق تلاوت شیخ محمد صدیق هستند، به مسئول میکروفون گفت اشکالی فنی در میکروفون ایجاد کند، بعد بین مردم شایعه کرد که صدای شیخ منشاوی ضعیف است و اگر میکروفون نباشد صدایش به مستمعین نمی رسد. وقتی شیخ محمد صدیق برای شروع تلاوت آماده می شد، مسئول میکروفون آمد و گفت: میکروفون اشکال فنی دارد. شیخ احساس کرد نقشه ای در کار است تا او را در بین آن جمعیت زیاد در تنگنا قرار دهند. پس أعوذ بالله گفت و تلاوتش را شروع کرد و در حین قرائت بین مردم راه می رفت طوری که مردم از قدرت صوت منشاوی تعجب کردند و آن مقرئ حسود از مجلس بیرون رفت. شیخ محمد همیشه از ذکر نام آن قاری روی گردان بود و می گفت: إن الله حلیم ستار!

 

نغمات موسیقی در تلاوت منشاوی

شیخ محمد صدیق منشاوی هرگز به هیچ مؤسسه ای برای یادگیری موسیقی نرفت و از هیچ موسیقیدانی هم موسیقی یاد نگرفت. این یک نعمت الهی بود که به او عطا شده بود. نقل شده یکی از موسیقیدانان بزرگ دهه شصت که گفته میشود عبدالوهاب بوده، از شیخ خواست قرآن را با الحان آواز و موسیقی بخواند، و به او گفت صدای تو تنها صداییست که موسیقی را وارد قرآن کرد، که شیخ محمد به او پاسخ داد: من موسیقی تلاوت هایم را از قرآن می گیرم، تو چگونه میخواهی قرآن را در خدمت موسیقی قرار دهی؟؟!! و آن موسیقیدان از حرفش شرمنده شد.

استاد منشاوی به صوت شیخ طه الفشنی علاقه داشت، و مخصوصا اجراهای تواشیح و ابتهالات او را بسیار دوست داشت. منشاوی خود نیز تمام مقامات موسیقی را بسیار هنرمندانه اجرا می کرد. بعد از ویژگی اصلی تلاوت او یعنی اخلاص در قرائت قرآن، وجه شاخص تلاوتهای استاد، همان تنوع نغمات و مقامات موسیقی است. او با مقام و نغمه ی متناسب با موضوع آیات، قرآن تلاوت می کرد به طوری که در قلب مستمع اثر کند. و از نغمات متنوع استفاده می کرد تا مستمع خسته نشود، بلکه در سبک تلاوت او همیشه ابداعات جدیدی وجود داشت.

یکی از متخصصین موسیقی، طه عبدالوهاب، کارشناس نغمات و مقامات موسیقی، می گوید: درباره ی اسطوره ای مثل شیخ محمد صدیق منشاوی چه می توان گفت. او صاحب مکتب سهل و ممتنع است. سهل و ممتنع یعنی اینکه وقتی به تلاوت او گوش می دهید، آنچه قرائت می کند با او می خوانید و احساس می کنید آسان است. اما زمانی که قرائت او را قطع کنید و سعی کنید خودتان همانند او بخوانید، در می یابید که چقدر مانند او خواندن سخت است. صوت او درخشش ملایمی دارد. قرار او شیرین و لذت بخش، جواب او لذت بخش تر، و تطابق معنایی در تلاوت او بی حد و بی نظیــر است. صــوت او را در سه حـرف به طور خـلاصه می توان تعریف کرد: ن ت ق! نقی، تقی، قوی! یعنی ناب و خالص، پاک، پرقدرت! در اجرای تلاوت های او زیرکی و هوش بسیاری نهفته است.

در بین بسیاری از اسطوره های تلاوت می بینیم که بعضی در ترتیل موفق هستند و بعضی هم در تحقیق. مثلا شیخ مصطفی اسماعیل در تحقیق موفق تر است، و عبدالباسط نیز در تلاوت تحقیق موفق است. شیخ حصری به عکس آن دو، در ترتیل موفق تر است. اما تنها کسی که در هر دو نوع، ترتیل و تحقیق، موفق است، شیخ محمد صدیق منشاوی است. نکته عجیب این است که این مرد بزرگ عمر طولانی نداشت، پس کی همه ی این تلاوت ها را خواند؟ و کی همه ی اینها ضبط شد؟ خداوند اراده کرده بود ما از این موهبت بی نصیب نمانیم!

شیخ محمد طوری از مقامات استفاده می کند که با ترکیب آن با صوت زیبایش، عظمت قرآن را احساس می کنید و هرگز از شنیدن صدای او خسته نمی شوید. ممکن است شما تلاوت یک قاری را زمانی که قرار می خواند دوست داشته باشید، و یا جواب خواندن های قاری دیگری را بپسندید، اما صوت منشاوی در همه ی حالات، در نهایت زیبایی است. با شنیدن صدای منشاوی احساس آرامش عجیبی به انسان دست می دهد، و کاملاً پیداست که این صدا از قلبی سرشار از ایمان خارج می شود، من به ده سال زمان نیاز دارم تا درباره ی مرد بزرگی همچون محمد صدیق منشاوی یک کتاب بنویسم!

 

اسلام آوردن بانوی آمریکایی بعد از شنیدن صدای منشاوی

یکی از عاشقان استاد منشاوی که ساکن آمریکاست می گوید: مغازه ای داشتم و هر روز در مغازه ام تلاوت ترتیل منشاوی را گوش می کردم. خانمی به آنجا می آمد و مقابل مغازه ام می ایستاد تا به این صوت دلنشین گوش دهد، تا اینکه بالاخره روزی وارد مغازه شد و پرسید: این موسیقی زیبا چیست؟ برای او توضیح دادم ما مسلمان هستیم و این، قرآن کتاب مقدس ماست و این قاری بزرگ، استاد منشاوی است. او یک کپی از تلاوت ترتیل منشاوی و ترجمه قرآن را خواست، و بعد از شنیدن قرآن با صدای منشاوی به دین اسلام گروید و مسلمان شد.

 

همنشینی با علماء و دوری از رؤسا

شیخ محمد مجالست علماء را بسیار دوست داشت و به عکس، از همنشینی با امراء روی گردان بود، و هرگز تلاش نکرد به هیچ یک از پادشاهان یا امراء و رؤسا نزدیک شود. او مرد قرآن بود و آنها تلاش می کردند به او نزدیک شوند، و از او برای تلاوت در مجالسشان دعوت می کردند. مثل رئیس جمهور اندونزی، سوکارنو، و ملک السنوسی، پادشاه لیبی.

استاد محمد السعدنی می گوید: شیخ منشاوی با خشوع ذاتی متولد و در آغوش اشک و آرامش تربیت شد. او امیر بی رقیب ملک احساس است. آهسته و با تواضع بر در قلبتان می کوبد، با سرعت برق وارد قلب می شود و احساس زیبا و خشوع بی حدش را در دلتان می پراکند!

ماجرای جالبی از سفر استاد به لیبی برایتان نقل می کنم؛ شیخ منشاوی در دهه شصت، برای تلاوت در حضور ملک السنوسی، پادشاه لیبی، به این کشور سفر کرد. این پادشاه یک ساعت مچی داشت که ویژه و برای شخص پادشاه ساخته شده بود و در جهان نمونه ی دیگری از آن ساعت وجود نداشت! این ساعت، گرانبهاترین چیزی بود که پادشاه لیبی داشت. وقتی منشاوی در مجلس پادشاه تلاوت می کرد، جمع حاضر گریه می کردند، حتی خود پادشاه هم به شدت می گریست. او از منشاوی خواست لحظه ای از تلاوت بازایستد، سپس بلند شد و در حضور جمع، ساعتش را از دستش درآورد و آن را به شیخ منشاوی داد! شیخ عزیز و پاک سرشت ما گفت: نه، من می دانم که این ساعت گرانبهاترین چیزی است که در اختیارت هست و آن را دوست داری. پادشاه گفت: چطور آن را به تو ندهم؟ تو بی آنکه خودم بخواهم، و بی اذن من، بر دلم نشستی! و ساعت را به شیخ داد.

فیلم کوتاه از استاد منشاوی در لیبی


رئیس جمهور مصر، جمال عبد الناصر یکی از وزراء خود را فرستاد تا شیخ ما، محمد صدیق منشاوی را برای تلاوت در محفلی در حضور رئیس جمهور دعوت کند. وزیر به شیخ این طور گفت: تو افتخار حضور در محفلی را داری که در آن رئیس جمال عبد الناصر حاضر است! شیخ محمد صدیق به او جواب داد: چرا این افتخار برای عبد الناصر نیست که به تلاوت قرآن با صدای محمد صدیق منشاوی گوش بدهد؟ و حاضر نشد دعوتش را بپذیرد و گفت: عبد الناصر اشتباه کرد و بدترین فرستاده اش را نزد من فرستاد.

 

ادامه دارد....

 

*البته از استاد منشاوی یک تلاوت که در حضور جمال عبدالناصر انجام شده، موجود هست؛

محمد صدیق منشاوی / صف حمد بقره / مسجد امام حسین (ع) / مراسم نماز جمعه، با حضور جمال عبدالناصر و عبدالسلام عارف رؤسای جمهور کشورهای مصر و عراق / 42 دقیقه / 9MB

http://cld.persiangig.com/download/bfIqOCXV2g/menshavi-saf.hamd.baqare.mp3/dl

 


,,,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم

امروز 30 خرداد، چهل و پنجمین سالگرد درگذشت یکی از مفاخر تاریخ تلاوت قرآن، صاحب صوت البکاء، شهید القراء استاد محمد صدیق منشاوی است (20 ژوئن 1969 میلادی)

 

 

به همین مناسبت ترجمه یکی از کامل ترین زندگی نامه های موجود از استاد منشاوی را که نکات جالب و خواندنی از زندگی ایشان را روایت می کند، آماده کردم که در چند قسمت  تقدیم علاقه مندان به تلاوت های استاد می کنم.
متن عربی این مطلب را می توانید در وبلاگ جلسه استاد منشاوی مطالعه بفرمایید.

 

نبذة عن حیاة الشیخ محمد صدیق المنشاوی

این صفحات را که از منابع موثق جمع آوری کردم به همه کسانی که قلبشان برای قرآن و اهل قرآن می تپد هدیه می کنم. سخن از یکی از بزرگان قرائت قرآن است که زندگی اش را در خدمت قرآن وقف کرد. او امیر دلهاست و صاحب سبکی نو در میان قاریان که بر قلّه ی رفیع تواضع ایستاده و صاحب صوت محزون است.

او محمد صدیق منشاوی است.نام بزرگی که زیر آن اسرار پنهان بسیاری وجود دارد که عاشقان و مریدانش را حیران می کند، و با وجود گذشت بیش از چهل سال از وفاتش، هر روز اسرار جدیدی برای ما آشکار می شود. محمد صدیق منشاوی با سبک تلاوت منحصر به فرد و خاصی که خود تنها مدرس و استاد آن بود،قلبها را به سوی خود جذب کرد و شاگردان و مریدان بسیاری از گوشه و کنار دنیا و از کشورهای مختلف گرد او جمع شدند.

به همه ی این مریدان و عاشقان منشاوی، داستان زندگی شیخ را با عنوان عمر کوتاه و اثر ماندگار، هدیه می کنم، اما با اسلوب و شیوه ای جدید، به این شکل که در سیره ی بی نظیر و عطرآگین زندگی اش تعمق می کنیم.

خانواده منشاوی، قهرمانان قرآن

تاریخ با عظمت خانواده منشاوی، به شیخ مثبت منشاوی می رسد که آوازه اش در الصعید مصر پیچیده بود. او یکی از مشهورترین قراء مصر بود. خداوند به او صوت ناب و زیبایی عطا کرده بود. خانواده شیخ مثبت حفظ قرآن و تجوید و ترتیل را نسل در نسل به ارث بردند و در طول دو قرن فرزندان و نوه های این خانواده ی مبارک، از رسالت تعلیم قرآن، تبعیت کردند.

شیخ مثبت به پسرش، سید، حفظ قرآن و احکام و تجوید و ترتیل را آموزش داد، تا اینکه به همان جایگاه پرآوازه ی پدرش رسید. شیخ صدیق، پسر شیخ سید منشاوی نیز حفظ قرآن را نزد پدرش شروع کرد و زمانی که به نه سالگی رسید حافظ کل قرآن شد. سپس شیخ صدیق به قاهره رفت و علم قرائات را نزد شیخ مسعودی، که در آن زمان یکی از معلمان مشهور علم قرائات بود، آموخت. اهل تصوف آن عصر به او لقب امین القرآن دادند، او حقیقتا امین بود و هجده عضو خانواده اش را به عالم قرائت قرآن تقدیم کرد. شهرت او در تمام کشور مصر پر شده بود. تعداد بسیار کمی تلاوت با صدای او در رادیو سوریه و لندن ضبط شده است که پخش نیز می شود. با وجود شهرت زیاد، او فقط در شهر خودش تلاوت می کرد و از تلاوت در خارج از شهر خودش روی گردان بود. او فقط برای تلاوت در مراسم عزای شیخ محمد رفعت به سفر رفت، چون برای این قاری بزرگ احترام زیادی قائل بود. وقتی مسئول وقت رادیو از او درخواست ضبط تلاوت نمود، او نپذیرفت.

ماجرای مشهوری که درباره این مرد بزرگ نقل شده، این است که: یکبار که در مجلس عزای یکی از اشراف شهر قنا تلاوت کرده بود، در پایان مجلس برادر متوفی خواست مبلغی به شیخ بدهد. او در جیبش سکه ای طلا (جنیه) و سکه ای بی ارزش (ملیم) داشت و زمانیکه که میخواست هدیه شیخ را بدهد به اشتباه آن سکه بی ارزش را به شیخ داد، و شیخ بی آنکه به آن نگاهی کند به خانه بازگشت، و زمانیکه به منزل رسید دریافت آنچه که آن مرد به او داد چه بود. چیزی نگذشت که آن مرد متوجه خطایش شد، پس با سرعت نزد شیخ آمد و از اشتباه بزرگی که مرتکب شده بود عذرخواهی کرد، و با اصرار خواست آن سکه طلا (جنیه) را به او بدهد اما شیخ منشاوی نپذیرفت و این آیه را تلاوت نمود: قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنا

دانلود تلاوت شیخ صدیق منشاوی - سوره مجادله

اما برادر شیخ صدیق، یعنی شیخ أحمد السید، در الصعید ماند و در آنجا قرآن آموزش می داد و تلاوت می کرد. وقتی ملک فاروق از او خواست قاری قصر پادشاه شود، او نپذیرفت و برای پادشاه شرطی گذاشت مبنی بر اینکه کافه ها و قهوه خانه ها از دادن مشروبات و انجام بازی های قمار (تخته نرد) و...، از ساعت هشت شب که زمان پخش قرآن از رادیوست، منع شوند. به خاطر شأن و جایگاه کلام خدا، لازم است مردم موقع شنیدن تلاوت قرآن به مشروبات و گفتگوهای بی مورد و لهو و لعب مشغول نباشند. پادشاه گفت: این یعنی در هر کافه یک نگهبان گماشته شود، این کار سخت است و ما از انجام آن معذوریم. شیخ احمد گفت: ما هم از تلاوت برای شما معذوریم! پادشاه چاره ای نداشت جز اینکه از او تقدیر کند و هرگز او را مجبور به تلاوت در قصر پادشاهی نکرد.

شیخ صدیق منشاوی به حفظ قرآن توسط فرزندانش بسیار اهتمام داشت. او چهار فرزند پسر به نام های محمد، محمود، احمد و حامد داشت. پسر اول و دوم (محمد و محمود) از قاریان بزرگ و مشهور در عالم اسلام گردیدند، پسر سوم (احمد) در کودکی و البته بعد از حفظ قرآن، از دنیا رفت، و چهارمین پسر (حامد) در الأزهر معلم شد.

این همان خانواده ای است که شیخ محبوب و نور چشم ما، استاد محمد صدیق منشاوی در آن متولد شد، رشد کرد و تربیت یافت. خانواده منشاوی در آموزش و حفظ قرآن فضیلت دارند. آنها شایسته ی عنوان قهرمانان قرآنی بودند. آنها خود از حاملین قرآن و بهترین مروّج و مبلّغ قرآن در عالم بودند. اکنون به زندگی یکی از این قهرمانان قرآن می پردازیم. خداوند صوتی زیبا و سبکی بی نظیر به او عطا نمود که هنگام تلاوت با آن صوت محزونش اشکها جاری می شود.

تولد و رشد قرآنی

شیخ محمد صدیق سید مثبت المنشاوی در ژانویه 1920 (1338هجری) در روستای منشاه از توابع استان سوهاج جمهوری عربی مصر به دنیا آمد. این روستا در عصر فرعونی منشات نامیده میشد و نام روستای مجاور آن هم تخمیم بود، (هر دو به معنای پسرعمو) بعدها این دو اسم فرعونی به المنشاه و أخمیم تغییر یافت. شیخ در این روستا زندگی کرد و رشد نمود. در ابتدا پدرش شیخ صدیق، خود به آموزش و حفظ قرآن پسرش محمد اهتمام داشت. سپس او را در حالیکه فقط چهار سال داشت نزد قراء روستا فرستاد. شیخ ابومسلم با دیدن استعداد او و سرعت حفظ و حلاوت صدایش، او را بسیار تشویق می کرد. شیخ عزیز ما در هشت سالگی قرآن را نزد شیخ محمد النمکی حفظ کرد. سپس به همراه پدرش شیخ صدیق و عمویش شیخ احمد سید، برای آموزش علم قرائات و علوم قرآنی به قاهره رفت، و در دوازده سالگی علم قرائات را نزد شیخ محمد مسعود، که از صوت زیبا و نبوغ محمد خیلی خوشش آمده بود، آموخت.

روزها گذشت و محمد صدیق به سن پانزده سالگی رسید. احکام القرآن الکریم را نیز نزد شیخ محمد ابی العلا و شیخ سعودی محمد آموخت.در صدای او حلاوتی بود که او را از قاریان بزرگ آن زمان متمایز و برتر می ساخت. در نتیجه شهرت و آوازه اش در استانهای مختلف مصر مخصوصا استان سوهاج پیچید و باعث افزایش اعتماد به نفس او شد، تا اثر بزرگی بر قرائت قرآن بر جای گذارد.

ازدواج محمد صدیق – خانواده قرآنی و تربیت اسلامی

شیخ محمد صدیق منشاوی در سال 1938 با دختر عمویش ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند شد: 2 پسر و 2 دختر، و در حالیکه سن او از چهل سالگی گذشته بود دوباره ازدواج کرد، همسر دومش از شهر أخمیم استان سوهاج بود که صاحب 9 فرزند شد: 5 پسر و 4 دختر. همسرانش با هم در یک خانه و با دوستی و مودت زندگی می کردند. همسر دوم او یک سال قبل از وفات استاد منشاوی، در ایام حج و در هنگام اداء فرائض حج از دنیا رفت.

اسامی  فرزندان پسر شیخ از این قرار است: محمد سعودی که تاجر است، محمد الشافعی که مهندس معمار در عربستان سعودی است، محمد نور افسر ارتش است، دکتر عمر در دانشکده علوم دانشگاه الازهر تدریس می کند، صلاح حسابدار یک شرکت خصوصی است، طارق در عربستان سعودی کار می کند و مهندس است.

فرزندان دختر شیخ به نامهای فردوس، فتحیه، فریال، فاطمه و فائزه هستند که هیچکدام شغلی ندارند و کار نمی کنند و همگی ازدواج کرده اند. سه دختر بزرگتر در زمان حیات پدرشان و بعد از اتمام حفظ قرآن ازدواج کردند، اما شیخ محمد دو دختر دیگرش را در کودکی تنها گذاشت و در زمان وفات او کوچکترین دخترش فقط یک سال داشت! پدربزرگشان شیخ صدیق تربیت آنها و آموزش حفظ قرآن به آنها را بر عهده گرفت.

همه ی فرزندان شیخ حافظ قرآن هستند. از بین فرزندان استاد، فقط دو پسرش صلاح و عمر، حلاوت صوت شیخ را به ارث بردند، و با صوت زیبایشان از بقیه متمایز شدند، به گونه ای که مورد تأیید بسیاری از متخصصین علوم قرآنی قرار گرفتند. در مورد چگونگی تربیت فرزندان توسط شیخ، پسر بزرگ استاد، حاج سعودی، می گوید: پدرم بسیار به حفظ قرآن اهتمام داشت و اصرار داشت ما از پنج سالگی حفظ قرآن را شروع کنیم. و در واقع وجه مشترک فرزندان شیخ محمد صدیق منشاوی (سوای تخصص آنها) حفظ قرآن است.

طارق محمد صدیق نقل می کند در بسیاری مواقع، پدرش را زمانی که به مسجد می رفت همراهی می کرد، مخصوصا در روزهای جمعه در مسجد الزمالک، در آن زمانی که شیخ، قاری این مسجد شده بود. و همچنین همراه او به رادیو می رفت، چون شیخ عادت داشت بعد از نماز جمعه به رادیو برود.

پسر دیگر استاد، الشافعی، در مورد روش تربیتی پدرش می گوید: پدر بسیار به اداء فرائض و واجبات ما اهمیت می داد. و ما را به همراه خود به مساجدی که در آن قرآن تلاوت می کرد، می برد. و این برای من فرصت خوبی بود تا مساجد بزرگ مصر را ببینم و بشناسم. او خیلی مراقب بود ما در انتخاب دوست دقت کنیم و اصرار داشت دوستانی از خانواده های مذهبی انتخاب کنیم. به فرزندانش در انجام تکالیف درسی کمک می کرد، در جلسات اولیاء دانش آموزان در مدرسه ی فرزندانش شرکت می کرد. در ایام تعطیلات تابستان با ما در ورزش هایی مثل شنا و تیراندازی شرکت می کرد. شب ها کتاب های دینی متناسب با سن ما برایمان می خواند، اما بیش از همه ی اینها، به حفظ قرآن فرزندانش اهمیت می داد. و آن فرزندانی که در زمان وفات استاد کوچک بودند، پدرش شیخ صدیق مسئولیت آموزش و حفظ آنها را بر عهده گرفت.

پیوستن به رادیو

اولین تلاوت شیخ در روستای أبارالملک شهر أخمیم در استان سوهاج و در یکی از شب های ماه مبارک رمضان سال 1935 بود.

شهرت و آوازه ی تلاوت های زیبای او در بین مردم مصر زبانزد بود و وقتی مسئولین رادیو این موضوع را دانستند از او خواستند به رادیو برود و امتحان بدهد و چنانچه در امتحان پذیرفته شد قاری رادیو شود، شیخ این درخواست آنها را نپذیرفت و گفت: قرائت در رادیو را نمی خواهم و نیازی به شهرت آن ندارم و هرگز زیر بار امتحان نمی روم.

مدیر وقت رادیو دستور داد افرادی از رادیو، به محل تلاوت شیخ منشاوی بروند. شیخ در آن روز در یکی از محافل ماه رمضان در خانه یکی از ثروتمندان روستای إسنا تلاوت می کرد که گروه اعزامی رادیو برای ضبط تلاوت آمدند، و در همان زمان گروهی دیگر از فرستادگان رادیو برای ضبط تلاوت پدر استاد، به استان سوهاج رفتند. شیخ صدیق منشاوی، آن روز در روستای العسیرات استان سوهاج در منزل حاج احمد أبورهاب تلاوت می کرد. این اتفاق تا آن زمان در تاریخ رادیو سابقه نداشت و اولین بار بود که رادیو، دستگاهها و عوامل رادیویی را به همراه مهندسان خود، برای ضبط تلاوت یکی از قاریان به مجلسی می فرستاد. یکی از مجلات آن زمان نیز این ماجرا را نقل کرده است.

وقتی مسئولان رادیو، دو نوار ضبط شده از تلاوت شیخ محمد صدیق و پدرش را برای جلب اعتماد آنان، برایشان فرستادند، آنها باز هم درخواست مسئولان رادیو را نپذیرفتند. این موضوع خشم مسئولین رادیو را برانگیخت و نزدیک بود مشکل بزرگی ایجاد شود، تا اینکه افسری عالیرتبه به نام عبدالفتاح پاشا که از دوستان نزدیک محمد صدیق بود، به او گفت که این سرپیچی توجیهی ندارد و ابداً شایسته ی او نیست، چون مسئولان رادیو با وجود رد درخواستشان، متخصصان و مهندسان خود را برای ضبط تلاوت فرستادند، پس باید پاسخ مناسب و شایسته ای به آنها داده شود. و بعد از اصرار زیاد، بالاخره شیخ محمد صدیق منشاوی به رادیو رفت و تا زمان وفاتش قاری رادیو بود، اما پدرش می گفت: از خانواده ی منشاوی، برای رادیوی مصر، پسرم محمد، کافی است.

از سال 1945، شیخ قاری رادیو شد و اولین تلاوتی که با صدای او ضبط شد تلاوت سوره لقمان بود، جالب این است که آخرین تلاوت ضبط شده از استاد نیز، تلاوت همین سوره مبارکه است.

تلاوت های رادیو

علاوه بر ترتیل کامل مصحف، به روایت حفص از عاصم، بیش از صد و پنجاه تلاوت با صدای استاد محمد صدیق منشاوی در رادیو مصر و رادیوهای دیگر ضبط شده است. شیخ محمد صدیق پیشنهاد ضبط  تلاوت ترتیل کل قرآن کریم را به رادیو داد. زمانی که استاد در سفر بود، اولین تلاوت ترتیل با صدای شیخ حصری ضبط شد، و بعد از بازگشت شیخ منشاوی از سفر، تلاوت ترتیل کل قرآن با صدای ایشان ضبط شد. شیخ عامر سید عثمان یکی از مشایخ و علمای بزرگی بود که بر ضبط تلاوت ترتیل استاد منشاوی نظارت داشت.

برتری تلاوت ترتیل استاد بر دیگر تلاوتهای ترتیل ضبط شده، آشکار و مبرهن است. استاد بارها در طول ضبط تلاوت ترتیل نمی توانست خود را کنترل کند و گریه می کرد. به همین دلیل ضبط تلاوت چند بار تکرار می شد. تا اینکه بالاخره ضبط این تلاوت ترتیل که اکنون در اختیار ماست، به پایان رسید. و استاد زمان کوتاهی بعد از پایان ضبط آن، از دنیا رفت. و بسیاری از مردم با اشتیاق فراوان منتظر انتشار آن بودند، چون تنها همان یک نسخه در اختیار رادیو بود و نسخه ی دیگری از آن وجود نداشت.

دانلود ترتیل کل قرآن با صدای استاد منشاوی-با کیفیت متوسط و حجم 400 مگابایت

اما در مورد تلاوت مجود، شیخ محمد صدیق منشاوی یک دوره تلاوت مجود برای رادیو ضبط کرد که تقریبا پنج ساعت از آن کم بود، اما متأسفانه مسئولین رادیو اصلا به حفظ و نگه داری تلاوت های ضبط شده ی قراء اهتمام نداشتند و روی نوارهایی که تلاوت قرآن با صدای منشاوی ضبط شده بود، برنامه های دیگری مثل سخنرانی های رئیس عبد الناصر ضبط شده است!

رادیو قرآن مصر همیشه غروب روزهای ماه رمضان تلاوت استاد منشاوی را پخش می کرد. چقدر آن لحظات روحانی مغرب قبل از افطار، با تلاوت شیخ منشاوی زیبا بود*، گویی قلب ها را در آسمان به پرواز در می آورد...

ادامه دارد.....

*قابل توجه علاقه مندان به تلاوت های استاد منشاوی : امسال هم در ماه رمضان و در لحظات روحانی قبل از افطار، تلاوتی از استاد منشاوی پخش خواهد شد، البته این بار از نوع تصویری و برای اولین بار!! طبق اطلاعاتی که تا الان منتشر شده، این تلاوت استودیویی از سوره آل عمران، آیات 93 الی 99 هست که سال 1960 تلاوت شده و شب اول ماه رمضان از شبکه اول تلویزیون مصر (قناة الأولی) پخش خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۰۲
پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ق.ظ

استاد منشاوی، سوره روم، رادیو سوریه

یوسف: حدود 2 سال پیش تلاوت از استاد محمد صدیق منشاوی شنیدم  که در آیه  30  سوره  روم  مقام نهاوند اجرا میکردند و چند بار نیز تکرار میشد. تمنا دارم این تلاوت را به طور کامل در وبلاگ قرار دهید. با تشکر

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
 
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ
 ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ / روم 30
 

http://s5.picofile.com/file/8110141300/menshavi_room.mp3.html

 

این تلاوت، از یکی از زیباترین تلاوت های استودیویی استاد منشاوی هست که در دهه پنجاه میلادی و در رادیو سوریه قرائت کرده اند:

سوره روم، آیات 17 الی 47 / استودیو اذاعة دمشق / 28 دقیقه / 6MB

http://www.mediafire.com/?vmz2c3mqd6ljyf1

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۷
يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ

عکس جدید از استاد منشاوی در کویت

بسم الله الرحمن الرحیم

عکس جدید و با کیفیت از استاد محمد صدیق منشاوی که به تازگی منتشر شده

این عکس مربوط به دهه شصت میلادی و مسجد جامع الکبیر کشور کویت است، همان طور که می دانید استاد منشاوی، تعدادی از شاهکارهای جاودانه خود مانند "حشر علق حمد بقره"، "قاف رحمان" ،"انفطار.فجر.بلد"، "زخرف دخان قدر" و ... را در این مسجد تلاوت کردند.

 

الشیخ محمد صدیق المنشاوى فى المسجد الکبیر فى فترة الستینیات من احلى صور المنشاوى

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۴۶
بسم الله الرحمن الرحیم

فرا رسیدن 25 رجب، سالروز شهادت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام را تسلیت عرض می کنم.

به همین مناسبت مصاحبه ای قدیمی از استاد محمد صدیق منشاوی که به تازگی منتشر شده را برای شما آماده کرده ام که در آن استاد از زیارت مرقد مطهر حضرت امام موسی کاظم (ع) سخن گفته است.


استاد منشاوی، در سال 1965 میلادی به کشور عراق سفر کردند و در این سفر روزنامه "الفجر الجدید" مصاحبه جالبی با ایشان انجام داد. ترجمه کامل این مصاحبه را تقدیم می کنم:

 

 

کان اصغر مقرئ للقرآن الکریم، فقد حفظ القرآن باکمله و هو فی سن العاشرة، و کان یرافق والده الذی هو من اشهر قراء القرآن، إنّه الشیخ محمد صدیق المنشاوی


با استاد گرانقدر "محمد صدیق منشاوی" که برای تلاوت قرآن در روزهای باقی مانده از ماه مبارک رمضان به بغداد آمده اند دیدار کردم. متن زیر ماحصل گفتگوی ماست، که برای خوانندگان عزیز نقل می کنیم:

در کجا و چه زمانی متولد شدید؟
من در سال 1920 در شهر منشاه به دنیا آمدم

از چه زمانی شروع به یادگیری قرآن نمودید و چه وقت قرآن را حفظ کردید؟
از خردسالی شروع به حفظ قرآن کردم و ده ساله بودم که حافظ کل قرآن شدم

در کجا تلاوت قرآن را آموختید؟
طبعا در ابتدا تلاوت قرآن را از پدرم که خود، قاری قرآن بود یاد گرفتم و در سفرهایی که برای تلاوت به استان های مختلف می رفت همراه او بودم

از چه زمانی کار قرائت قرآن را آغاز کردید؟
از ده سالگی قرائت قرآن را شروع کردم

و از چه زمانی قرائت قرآن در رادیو را آغاز کردید؟
در ابتدا، گروهی از رادیو قاهره به استان الصعید آمدند و تلاوت مرا بر روی نوار مخصوص ضبط کردند، چون من در آغاز، قرائت در رادیو را نپذیرفته بودم، این موضوع مربوط به سال 1953 است، پس از آن زمان، من هر هفته در رادیو، قرآن تلاوت می کردم

آیا تلاوت شما از قاری دیگری تاثیر پذیرفته است؟
بله، از پدرم، چون او یک قاری صاحب سبک خاص است و صوت او نیز یکی از صداهای کمیاب و بی نظیر است

مهمترین مدارسی که قرائت قرآن را آموزش می دهند کدامند؟
مؤسسه "القرائات" در دانشگاه الازهر، که دانشجویان در این مؤسسه دروس مفیدی از علم قرائت، زبان عربی، فقه و نحو را می آموزند

آیا استماع تلاوت در بین طبقات مختلف فرهنگی جامعه متفاوت است؟
قطعا استماع تلاوت در طبقات فرهنگی با عموم مردم متفاوت است
قشر فرهنگی تلاوت را در سکوت و با آرامش کامل گوش می کنند، اما استماع مردم کاملا متفاوت با طبقه فرهنگی است، آنها با اصطلاح متعارف الله...الله در واقع قاری را زنده می کنند و از او قدردانی می نمایند، و بعضا از قاری درخواست تکرار آیات را دارند تا بهتر بخواند، به طوری که بسیاری از قراء فقط با همین تشویق هاست که خوب تلاوت می کنند.

آیا این اولین سفر شما به خارج از جمهوری عربی مصر است؟
خیر! اولین سفر من، به کشور اندونزی بود، بعد از آن به هند و عربستان سعودی رفتم و هم چنین الجزائر، تونس، اردن، سوریه، لبنان و هم اکنون عراق

آیا مساجد و مرقد های متبرک عراق را زیارت نمودید؟
به مسجد امام اعظم (مدفن ابوحنیفه، رئیس مذهب حنفی، یکی از مذاهب اربعه اهل سنت) رفتم و شب چهاردهم رمضان را در آنجا بودم، همچنین مرقد امام موسی کاظم علیه السلام را زیارت کردم، و به مرقد شیخ گیلانی (عبدالقادر گیلانی، از عرفای قرن پنجم و ششم قمری و مؤسس فرقه تصوف قادریه) نیز رفتم، در آنجا حالات روحانی خوبی داشتم.
وقتی این مساجد اسلامی را زیارت می کردم به زمان گذشته می اندیشیدم که اسلام و مسلمانان سربلند و باعزت بودند. آرزو می کنم بتوانم باز هم به این اماکن مقدس بیایم تا در این صحن و سرای پاک و معطر و در میان این بندگان صالح خدا زندگی کنم.

 

کاظمین-سال 1970 میلادی

 

 

  

مسجد امام اعظم بغداد-مقبره ابوحنیفه

 

 

مقبره شیخ گیلانی

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۴۴

بسم الله الرحمن الرحیم

یک مقطع کوتاه و شنیدنی از تلاوت استاد محمد صدیق منشاوی که هفته قبل برای اولین بار منتشر شده،

این تلاوت در کشور لیبی و در مجلسی با حضور استاد خلیل الحصری و محمود عبدالحکم انجام شده است


استاد منشاوی،حصری و محمود عبدالحکم در کشور لیبی و مسجد قصر ملک السنوسی

ماه رمضان سال 1968 میلادی


سبک تلاوت استاد منشاوی در این مقطع، خیلی متفاوت و جالب هست، یعنی چیزی بین ترتیل و تحقیق!! سایت های عربی هم توصیفات جالبی از این قطعه دارند، مثلاً: فیه جمال و هدوء المرتل مع قوة و روعة المجود

متاسفانه کیفیت ضبط این تلاوت نسبتاً پایین هست، ولی مطمئناً برای علاقه مندان به استاد منشاوی میتونه خیلی جالب باشه:

استاد محمد صدیق منشاوی / قارعه حمد بقره / کشور لیبی - دهه شصت میلادی / 4 دقیقه

http://s5.picofile.com/file/8120441918/menshavi_hamd_new.mp3.html


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۳